سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | ارتباط با من | درباره من | پارسی بلاگ|مجموع بازدیدها: 982573 | بازدیدهای امروز: 9| بازدیدهای دیروز: 43
درباره خودم

جواب سوالات
سجاد
لطفا سوال خود را در قسمت نظرات وبلاک راه فضیلت مطرح کنید..و در این جا پاسخ سوال خود را ببینید: آدرس وبلاک راه فضیلت: http://tavasool.parsiblog.com/
لوگوی وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات
لینک های دوستان
اشتراک
 

 

سوال: با عرض سلام و ادب من پسری 23 ساله هستم ک بادختر خانمی از طریق اینترنت آشنا شده ام از ایشان خوشم اومده و بعد سه ماه شماره تلفون رو ازش گرفتم بعد از اینکه کاملا از هم خوشمون اومد خانواده ام رو در جریان گذاشتم اما دختر از اول ماجرا به مادرش گفته بود اما خانواده من بخاطر اینکه از اینترنت اشنا شدیم مخالفت میکنند حتی حاضر نیستند بیان برن یک بار ببینش اگر بد بود بگن نه ما باید چیکار کنیم مشکلمون حل بشه ما برای اینکه کارمو حل بشه نذر کردیم در خونه خدا و به خدا گفتیم ما نذر میکنیم اما بدهکار نیستی هر چه خودت صلاح میدونی انجام بده شما بگویید چیکار کنیم خسته شدیم دوست نداریم گناه کنیم از گناه بدمون میاد
نیازمون دارم ما رو به گناه آلوده میکنه کمکمون کنید التماس دعا

سلام علیکم ...دوست بسیار خوبم ممنون از این که سوال خود را با این وبلاک در میان گذاشتید ما در نهایت تلاش می کنیم که پاسخی منطقی برای شما ارائه کنیم ولی یک مخالفت می تواند جنبه های متفاوتی داشته باشد
اولین توصیه ای که به شما می شود این است که در هیچ شرایطی  پرخاشگری و جنگ و دعوا به نتیجه نمی رسد و فقط آتش معرکه را بیشتر می کند. بنابراین از فکر قهرمان بازی بیرون بیایید و بیشتر تلاش کنید در سکوت و آرامش ماجرا را پیش ببرید.البته منظورم این نیست که خدایی نکرده شما این گونه هستید بلکه این توصیه برای پیشگیری عرض کردم که قعطا خود شما عالم تر هستید
در مرحله بعد این نکته را بدانید ازدواج با رضایت والدین، آرامش بیشتری را برای شما در پی دارد اما این رضایت نباید به قیمت نارضایتی شما از ازدواج به دست بیاید. به بیان دیگر، نباید صرفا به خاطر رضایت والدین تن به ازدواجی دهید که با آن موافق نیستید.
و این نکته نیز خدمت شما عرض شود که پدر و مادر شما قطعا شما را دوست دارند و اگر در ازدواج سخت گیری می کنند به خاطر این است که شما بیشتر فکر کنید و بیشتر تحقیق کنید و به قول معروف پخته تر شوید با توجه به این که آشنایی شما با دختر مذکور از طریق اینترنت بوده است و این فضا هنوز هم به فضای مجازی و بی اعتباری به خصوص در این مسائل معروف است
توصیه می شود که سعی کنید در یک فضای منطقی و عاطفی و دوست داشتنی حرف پدر و مادرتان را و علت مخالفتشان را به دست بیاورید و روی حرف ها و نظراتشان به صورت اساسی فکر کنید چون پدر مادر تجربه دارند و بسیاری از ازدواج های ناموفق و کلاه برداری هایی که از این راه در جامعه به وجود آمده است را دیده اند و دوست ندارند که این تجربه را در خانواده خودشان نیز مشاهده کنند و شاید بعد از فکر به این نتیجه برسید که حق به آن ها باشد.اگر شما با شنیدن علت مخالفت و تفکر و تحقیق به این نتیجه رسیدید که این دختر مناسب شما و خانواده شما است و گفتگوی شما با پدر و مادرتان مشکل را حل نمی کند از بزرگان فامیل یا کسی که با پدر و مادرتان رابطه خوبی دارد بخواهید که در این موضوع با پدر و مادرتان صحبت کنند..
اگر خانواده شما حاضر نمی شوند از خانواده شخصی که شما به عنوان نامزد انتخاب کرده اید دیدن کنند از آن ها بخواهید که به شهر شما بیایند و در یک فضای منطقی با هم گفتگو کنید اگر این راه کار هم جواب نمی دهد سعی کنید همراه والدینتان پیش مشاور یا روانشناس بروید و در شرایطی منصفانه درباره مشکل صحبت کنید.
اگر این راه کار هم جواب نداد شما می توانید بدون اذن خانواده با شخص مورد نظر ازدواج کنید چون در ازدواج برای پسر اذن و اجازه پدر شرط نیست و حتی در مورد دختر سوالی به این مضمون از ایت الله مکارم شیرازی سوال شده است« اگر پدر دختر باکره دلیل قانع کننده ای برای مخالفت نداشته ولی مخالفت کند آیا شرط اجازه پدر از بین می رود؟
جواب معظم له: چنانچه به تصدیق بزرگترهاى فامیل خواستگار کفو و متناسب دختر باشد، و پدر دختر بدون دلیل معقول مخالفت کند، اذن او ساقط است، و آنها مى توانند با هم ازدواج کنید. هر چند شایسته است در صورت امکان رضایت پدر دختر جلب شود.
وقتی در مورد دختر این گونه اجازه ای وجود دارد پس قطعا این اجازه از طرف خداوند برای پسری که دختری هم شان خودش پیدا کرده است ولی خانواده اش مخالفت می کند وجود دارد.
ولی در نهایت باز هم از درگاه الهی مایوس نشوید و از خداوند بخواهید که اگر این دختر به صلاح و مصلحت شما است مقدماتش که همان رضاین خانواده شما است را فراهم کند و در صورتی که به مصلحت شما نیست فکر و ذهن شما را از این ازدواج دور کند.





نویسنده: سجاد(شنبه 91/10/30 :: ساعت 4:40 عصر)

لیست کل یادداشت های این وبلاگ