• وبلاگ : جواب سوالات
  • يادداشت : من رابطه جنسي داشته ام «الان پشيمان و عاشقم چه كنم؟»
  • نظرات : 18 خصوصي ، 33 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     
    + راهله 
    الانم گاهي اوقات دست ميزنيم ب سينه هاي هم همش نقش شوهر‌وزن روداريم‌روهم‌وهنوز لب ميگريم
    + راهله 
    سلام من ودختر عمم ام عادت کرده بوديم ک سينه هاي هم ديگه روميخورديم و خودمون رومي ماليديم‌روهمديگه‌و لب مي‌گرفتيم و بارها خيلي فيلم هاي سکس جنرالي نگاه کرديم ايا گناهه
    سلام عليکم. اقا من يک نوجوان 13سالم و الان چند شب هست خود ارضايي ميکنم و اصلا نمي دونستم گناه از نظر شما اشکالي نداره؟
    .و دختر عموم وقتي ميخوابه خونه مون شروع ميکنه به خوردن سينه هاي من و اضام ميکنه...
    و من از اين کار بدم مياد ولي عادت کرديم ترو خدا بگيد چيکار کنم؟؟؟
    + Bahar 
    ....
    + سنا 
    من با دو هفتس يا يه مرد متاهل دوست شدم تا منو ميبينه سريع سينه هامو ميماله و دست ميکنه تو شلوارم ايا حرامه؟
    + م ر 
    باسلام من حدود4سال پيش ناخواسته باپسري دوست شدم وکارايي باهم ميکرديم که نبايدميکرديم مثلامنوميبوسيدلب ميگرفت سينهاموميماليدحتي لختم ميکرددوبارهم لاپايي انجام داديم ولي بکارتم راحفظ کردم حدوديکسال باهم رابطه داشتيم وبعدش ازطرف اون قطع رابطه شدومن الان خيلي پشيمونم وتوبه کردم وباهيچ پسري هيچ رابطه اي ندارم فقط باهمين يک نفرالان دوست دارم ازدواج کنم ولي همچين اتفاقي برام نميفته برام خاستگارميادولي ميان بعدش کلاميرن پشت سرشونم نگاه نميکنن
    + م.ص 
    باسلام و خسته نباشيد... من ي دختر 26 ساله من دوسال پيش با ي پسر آشنا شدم که بمن وعده ازدواج داد وچون ب خوبي منو ميشناخت گفت ملاک من براي ازدواج پاکي دختر است و تو همه ي ملاک هاي منو دارا هستي.. من مخالفت کردمو گفتم بايد به خانواده ها بگيم ايشونم گفت من به خانوادم گفتم ولي الان شرايط ازدواجو ندارم و تا چند ماه ديگ ميام ولي تو اين مدت بايد بامن رابطه داشته باشي بعد از کلي ماجرا و التماس تغريبا دوماه التماسم ميکرد من فکرکردم حتما واقعا ميخواد و رضايت دادم و وارد رابطه جنسي شديم ولي بکارتم رو حفظ کردم. بعد از مدتي که به شدت وابسته شده بودم شرو به بد اخلاقي کردن کرد و بي احساس شده بودو بعدم گفت اگر ميخواي واسه دوستي فقط ادامه بديم... من چند قطع رابطه کردم ولي ايشون دست بردار نبود و همش اصرار ک بايد بموني منم ک وابستگي شديد داشتم هرچند توبه ميکردم از کارم و خيلي پشيمون بودم بازم جلوي درخواست ايشون سرخم ميکردم. ولي الان واقعا پشيمونم و توبه کردم و خيلي وقته از ايشون بيخبرم خط و تلگرامو همه رو عوض کردم ک ايشون منو پيدا نکنه ديگ... واقعا توبه کردم و واقعا پشيمونم و عهد بستم ک ديگ تکرار نکنم چنين چيزيو... ولي چند روز پيش ي خواستگار داشتم ک خيلي پاکي دختر واسش مهم بود درصورتي که خودش زياد دختر بازي کرده بود من بهش گفتم باکسي دوست نشدم تاحالا ولي با ترفندايي ک خودش بلد بود حدسايي زد. فکر کرد با تعداد زيادي نفر دوست بودم ولي من فقط همين يکبارو خطا کردم ک خيلي هم پشيمونم... از سادگي من بود ک نتونستم موذي بازي در بيارم... حاج آقا چرا خدا بامن اينکارو کرد... من واقعا توبه کردمو واقعا دختر ساده اي هستم و هميشه باهمه مهربون بودم چرا اين بلا داره سرم مياد چرا ايني ک واقعا بين خاستگارام دوست داشتمو از دست دادم
    + م.ص 
    باسلام و خسته نباشيد... من ي دختر 26 ساله من دوسال پيش با ي پسر آشنا شدم که بمن وعده ازدواج داد وچون ب خوبي منو ميشناخت گفت ملاک من براي ازدواج پاکي دختر است و تو همه ي ملاک هاي منو دارا هستي.. من مخالفت کردمو گفتم بايد به خانواده ها بگيم ايشونم گفت من به خانوادم گفتم ولي الان شرايط ازدواجو ندارم و تا چند ماه ديگ ميام ولي تو اين مدت بايد بامن رابطه داشته باشي بعد از کلي ماجرا و التماس تغريبا دوماه التماسم ميکرد من فکرکردم حتما واقعا ميخواد و رضايت دادم و وارد رابطه جنسي شديم ولي بکارتم رو حفظ کردم. بعد از مدتي که به شدت وابسته شده بودم شرو به بد اخلاقي کردن کرد و بي احساس شده بودو بعدم گفت اگر ميخواي واسه دوستي فقط ادامه بديم... من چند قطع رابطه کردم ولي ايشون دست بردار نبود و همش اصرار ک بايد بموني منم ک وابستگي شديد داشتم هرچند توبه ميکردم از کارم و خيلي پشيمون بودم بازم جلوي درخواست ايشون سرخم ميکردم. ولي الان واقعا پشيمونم و توبه کردم و خيلي وقته از ايشون بيخبرم خط و تلگرامو همه رو عوض کردم ک ايشون منو پيدا نکنه ديگ... واقعا توبه کردم و واقعا پشيمونم و عهد بستم ک ديگ تکرار نکنم چنين چيزيو... ولي چند روز پيش ي خواستگار داشتم ک خيلي پاکي دختر واسش مهم بود درصورتي که خودش گفت که دختر بازي زياده کرده...من بهش گفتم باکسي دوست نشدم تاحالا ولي با ترفندايي ک خودش بلد بود حدسايي زد. فکر کرد با تعداد زيادي نفر دوست بودم ولي من فقط همين يکبارو خطا کردم ک خيلي هم پشيمونم... از سادگي من بود ک نتونستم موذي بازي در بيارم... حاج آقا چرا خدا بامن اينکارو کرد... من واقعا توبه کردمو واقعا دختر ساده اي هستم و هميشه باهمه مهربون بودم چرا اين بلا داره سرم مياد چرا ايني ک واقعا بين خاستگارام دوست داشتمو از دست دادم
    + م.ص 
    باسلام و خسته نباشيد... من ي دختر 26 ساله من دوسال پيش با ي پسر آشنا شدم که بمن وعده ازدواج داد وچون ب خوبي منو ميشناخت گفت ملاک من براي ازدواج پاکي دختر است و تو همه ي ملاک هاي منو دارا هستي.. من مخالفت کردمو گفتم بايد به خانواده ها بگيم ايشونم گفت من به خانوادم گفتم ولي الان شرايط ازدواجو ندارم و تا چند ماه ديگ ميام ولي تو اين مدت بايد بامن رابطه داشته باشي بعد از کلي ماجرا و التماس تغريبا دوماه التماسم ميکرد من فکرکردم حتما واقعا ميخواد و رضايت دادم و وارد رابطه جنسي شديم ولي بکارتم رو حفظ کردم. بعد از مدتي که به شدت وابسته شده بودم شرو به بد اخلاقي کردن کرد و بي احساس شده بودو بعدم گفت اگر ميخواي واسه دوستي فقط ادامه بديم... من چند قطع رابطه کردم ولي ايشون دست بردار نبود و همش اصرار ک بايد بموني منم ک وابستگي شديد داشتم هرچند توبه ميکردم از کارم و خيلي پشيمون بودم بازم جلوي درخواست ايشون سرخم ميکردم. ولي الان واقعا پشيمونم و توبه کردم و خيلي وقته از ايشون بيخبرم خط و تلگرامو همه رو عوض کردم ک ايشون منو پيدا نکنه ديگ... واقعا توبه کردم و واقعا پشيمونم و عهد بستم ک ديگ تکرار نکنم چنين چيزيو... ولي چند روز پيش ي خواستگار داشتم ک خيلي پاکي دختر واسش مهم بود در صورتي ک خودش گفت دختر بازي زياد کرده من بهش گفتم باکسي دوست نشدم تاحالا ولي با ترفندايي ک خودش بلد بود حدسايي زد. فکر کرد با تعداد زيادي نفر دوست بودم ولي من فقط همين يکبارو خطا کردم ک خيلي هم پشيمونم... از سادگي من بود ک نتونستم موذي بازي در بيارم... حاج آقا چرا خدا بامن اينکارو کرد... من واقعا توبه کردمو واقعا دختر ساده اي هستم و هميشه باهمه مهربون بودم چرا اين بلا داره سرم مياد چرا ايني ک واقعا بين خاستگارام دوست داشتمو از دست دادم
    + م.ص 
    باعرض سلام و خسته نباشيد... من ي دختر 26 ساله من دوسال پيش با ي پسر آشنا شدم که بمن وعده ازدواج داد وچون ب خوبي منو ميشناخت گفت ملاک من براي ازدواج پاکي دختر است و تو همه ي ملاک هاي منو دارا هستي.. من مخالفت کردمو گفتم بايد به خانواده ها بگيم ايشونم گفت من به خانوادم گفتم ولي الان شرايط ازدواجو ندارم و تا چند ماه ديگ ميام ولي تو اين مدت بايد بامن رابطه داشته باشي بعد از کلي ماجرا و التماس تغريبا دوماه التماسم ميکرد من فکرکردم حتما واقعا ميخواد و رضايت دادم و وارد رابطه جنسي شديم ولي بکارتم رو حفظ کردم. بعد از مدتي که به شدت وابسته شده بودم شرو به بد اخلاقي کردن کرد و بي احساس شده بودو بعدم گفت اگر ميخواي واسه دوستي فقط ادامه بديم... من چند قطع رابطه کردم ولي ايشون دست بردار نبود و همش اصرار ک بايد بموني منم ک وابستگي شديد داشتم هرچند توبه ميکردم از کارم و خيلي پشيمون بودم بازم جلوي درخواست ايشون سرخم ميکردم. ولي الان واقعا پشيمونم و توبه کردم و خيلي وقته از ايشون بيخبرم خط و تلگرامو همه رو عوض کردم ک ايشون منو پيدا نکنه ديگ... واقعا توبه کردم و واقعا پشيمونم و عهد بستم ک ديگ تکرار نکنم چنين چيزيو... ولي چند روز پيش ي خواستگار داشتم ک خيلي پاکي دختر واسش مهم بود من بهش گفتم باکسي دوست نشدم تاحالا ولي با ترفندايي ک خودش بلد بود حدسايي زد. فکر کرد با تعداد زيادي نفر دوست بودم ولي من فقط همين يکبارو خطا کردم ک خيلي هم پشيمونم... از سادگي من بود ک نتونستم موذي بازي در بيارم... حاج آقا چرا خدا بامن اينکارو کرد... من واقعا توبه کردمو واقعا دختر ساده اي هستم و هميشه باهمه مهربون بودم چرا اين بلا داره سرم مياد چرا ايني ک واقعا بين خاستگارام دوست داشتمو از دست دادم
    + الي 
    سلام خيلي عذرخواهي ميکنم بابت سوالم من سالها خودارضايي ميکردم و چون نميدونستم که کارم گناهه و خودارضاييه فکر ميکردم مشکلي نداره اگه ميدونستم حتما کارمو ترک ميکردم چون بسيار پايبند به مسائل مذهبي بودم چون با اين کار زماني که ناراحت يا عصباني بودم آروم ميشدم ولي زمانيکه از اين مسائل سردرآوردم چندين بار تمام تلاشمو کردم که ترک کنم ولي به نوعي عادت برام شده بود تا اينکه ازدواج کردم و ااز خدا هم کمک خواستم تا ديگه تکرار نکنم و خيلي هم موفق بودم به نوعي که به ندرت شايد5ماه يکبار اينکارو ميکردم تا اينکه يه روز پدرشوهرم يه هو همينطوري اومد به سينه هام دست زد و فشار داد و چندين مرتبه از جانب ايشون تکرار شد و من هميشه به اين موضوع فکر ميکنم و همسرم هم صبح تا شب سرکاره نميتونيم هروقت خواستيم پيش هم باشيم چندبار به همسرم زنگ زدم و اصرار که بياد پيشم نيومد جدي نميگيره تا اينکه يه روز چنان فشاري رو تحمل کرده بودم که تاشب بياد زمانيکه اومد چنان دعواي بدي کرديم که ديگه بهش نميگم بياد دوباره خودارضايي ميکنم و حدود يک ماهه که هر روز اين مشکلو دارم خسته شدم توبه کردم چندبار حتي نمازم ميرم مسجد غسل توبه ميکنم ولي موفق نميشم خيلي دوست داشتم کارهمسرم تا غروب طول ميکشيد مدامم به پدرشوهرم فکرميکنم ولي نميدونم بايد چه رفتاري باهاش داشته باشم تا کاراش تکرار نشه درضمن من هميشه جلوي پدرشوهرم سنگين ميگردم و رعايت ميکنم نميدونم هم ايشون منظور داره يا نه؟چون کلا آدم راحت و شوخيه و انگار حدود اجتماعي رو نميدونه.ممنون ميشم کمک کنيد؛از 15سالگي خودارضايي شروع شد و 18سالگي فهميدم گناه داره و 3ساله ازدواج کردم و 23سالمه
    + ستايش 
    سلام حاج آقا راستش من يک سوال از شما دارم به نظر شما اگر دختري با پسري دوستي کند ولي تنها دوستي عادي و تنها در حد صحبت که در آينده بخواهد با او ازدواج کند مشکل دارد؟؟؟؟
    + کوثر 
    سلام حاج آقا من يه دختر13 ساله ام به دوست داشتم که دوست پسر داشت وباهم پيام بازي ياحتا زنگ ميزدن باهم حرف ميزدن بعضي اوقاتم توپارک قرار مي زاشتن منم که از بااين کار مخالفم رفتم وبه عمه ي دوستم گفتم وعمشم يه کمي دعواش کرد آخه اون يه بار قول داده بود توبه کرده بود که ديگه ازاين کارا نکنه ولي کردهمون موقع که من به عمش گفتم نمي دونه که من لوش دادم اماالا خيلي راحتي وديگه از اون کارا نميکنه مي خوام بهش بگم که من گفتم به نظرتون بگم؟؟؟کارمن اشتباه بوده که به
    عمش گفتم؟؟؟؟لطفا راهنماييم کنيد.
    سلام حاجاقا ترو خدا جواب بدهيد اگر فکر کردن به جنس مخالف گناهه که ديگه فک نکنم
    من هيچ رابطه اي ندارم . اما يه دختري است که نميبينمش ونه رابطه اي داريم ولي بعضي وقتا بهش فکر ميکنم يعني اين گناهه ديگه نبايد فک کنم ترو خدا جواب بدهيد
       1   2   3      >