• وبلاگ : جواب سوالات
  • يادداشت : قدرت معنوي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 10 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ريحانه 

    با سلام خدمت شما.

    صاف ميرم سر اصل مطلب . من شوهرمو.. کسي که خودم با چشم باز انتخاب کردم بعد از دوسال و نيم نامزدي و سه ماه بعد از عروسي ديگه دوست ندارم .. نميخوامش.. خانواده خيييلي بدي داره.. با دروغ جلو اومدن ... وقتي هر روز که ميگذشت يه دروغشون فاش ميشد بيشتر از همسرم بدم ميومد .. و هر روز هم ديرتر ميشد واسه برگشت.. نميتونم طلاق بگيرم... نميتونم ادامه بدم .. نميتونم کنارش بخوابم.. وقتي ميرم خونه مادرم دوست ندارم شب برگردم خونه...

    تو دوران نامزدي بهم تهمت بدي زدن ... صبر کردم به همسرم نگفتم.. خواستم موقعي بگم که واقعا منو اونقدر بشناسه که بدونه تهمته... به خودم و خانوادم بي احترامي ها شد ... حالا چه کار کنم.؟؟؟؟.. نه امکان مراجعه به جايي رو دارم ... نه اينکه به خانواده خودم چيزي بتونم بگم....