من17سالمه وحدوديه ساله پسرخالم بهم ابرازعلاقه کرده وخيلييي ناخ استه اس ام اسي بازيامون شروع صداولش همش دعوابودکه من سعي داشتم بش ثابت کنم احساسات اين سن جدي نيس ولي قانع نميشدبعدکمکم حرفاي معموليمون هم شروع شدالانم فقط فقط حرفاي روزمره ميزنيم وفقط گاهي علاقشوهم بيان ميکنه ولي مث دوس دخترودوس پسرانيسيم که ازهمه چي حرف بزنيم!درضمن به ماماانشم گفته وبهمين دليل حس نميکنم قصدت چيزي جزازدواج باشه ولي سنامون کمه وميخواداين اس بازي تاوقتي هردومون بزرگ شيم ادامه داشته باشه ولي من عذاب وجدان دارم هربهونه اي هم ک ميارم قبول نميکنه تموم شه!منم نميخوام باش تندشم وازدستش بدم چون پسرخوبو سالميه!چيکارکنم؟؟!