سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | ارتباط با من | درباره من | پارسی بلاگ|مجموع بازدیدها: 983700 | بازدیدهای امروز: 29| بازدیدهای دیروز: 38
درباره خودم

جواب سوالات
سجاد
لطفا سوال خود را در قسمت نظرات وبلاک راه فضیلت مطرح کنید..و در این جا پاسخ سوال خود را ببینید: آدرس وبلاک راه فضیلت: http://tavasool.parsiblog.com/
لوگوی وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات
لینک های دوستان
اشتراک
 

 

سوال:اگه بحث دین و احساس رو کنار بگذاریم میشه (علمی) و با (منطق) وجود خدا را اثبات کرد؟
نتیجه تحقیق نویسنده وبلاک راه فضیلت:
ممنون از شما که سوال خود را با وبلاک راه فضیلت مطرح کردید البته ببخشید این سوال در تخصص من نیست به خاطر همین از سایت های پاسخگو جواب را برایتان می نویسم ساده ترین برهانی که برای اثیات خداوند به کار می رود برهان نظم است
برهان نظم: خداپرستان براى اثبات خداى جهان به دلایل فراوانى استدلال کرده‏اند؛ در میان دلایل آنها روشن‏ترین و قانع‏کننده‏ترین دلیلى که جلب نظر مى‏کند «برهان نظم» است. زیرا این برهان هم عقل را قانع مى‏کند و هم وجدان را راضى مى‏سازد و از این جهت همیشه مورد توجه دانشمندان و فلاسفه الهى بوده است.
       پایه‏هاى اساسى این برهان: این برهان بر دو پایه اساسى قرار دارد: 1- در هر گوشه‏اى از این جهان پهناور آثار نظم و حساب و قانون و هدف به چشم مى‏خورد، 2- هر دستگاهى چنین باشد سازنده آن یک مبدأ عالم و عاقل است.
توضیح را در ادامه ببینید
       اکنون به توضیح این دو مقدمه توجه فرمایید.
       پایه اول: در هر گوشه‏اى از جهان پهناور، دستگاه‏هاى منظم و سازمان‏هاى مرتب به چشم مى‏خورد، برنامه و حساب و قانون حتى بر کوچکترین اجزاء عالم حکومت مى‏کند و هر یک از این موجودات گوناگون چون لشکرى انبوه که به دسته‏هاى مختلفى تقسیم شده باشند، با صفوف منظم و با هماهنگى شگرفى تحت فرماندهى واحدى به سوى مقاصد خاصى حرکت مى‏کنند. به عبارت دیگر: جهان هستى درهم و برهم نیست و همه موجودات و حوادث در یک خط سیر معینى سیر مى‏کنند. به عبارت سوم: یک نوع ارتباط و هماهنگى خاصى در میان تمام اجزاء و موجودات عالم هستى مشاهده مى‏شود که در اولین نظر محسوس است.
       براى روشن شدن این حقیقت توجه شما را به نکات زیر جلب مى‏کنیم.
       1- بررسى اجمالى برخى از عظمت و نظم کرات و سیارات:
       نیوتون منجم معروف، در نظریه معروف خود مبنى بر جاذبه عمومى مى‏گوید: قانون جاذبه عمومى به ضمیمه قوه «گریز از مرکز» بر تمامى سیارات حکمفرما است و در هر یک از اجرام بالا، این دو قوه به طور متعادل وجود دارد و از طرفى چون قوه جاذبه نسبت مستقیم با حجم دو جسم و نسبت معکوس با مجذور دو جسم دارد به همین دلیل وزن هر یک از سیارات متناسب با فاصله و سرعت سیر آنها است، بنابراین اگر تساوى بین این دو ناموس برقرار نبود یعنى مثلاً قوه جاذبه بیشتر از قوه دافعه مى‏شد، جسم بزرگتر، کوچکتر را به سوى خود جذب مى‏کرد و اگر قوه دافعه زیادتر مى‏شد سیارات تدریجا از مرکز خود دور شده نابود مى‏گردیدند. یعنى در اجرام سماوى این دو نیرو به طور متساوى حکمفرما است که اگر کوچکترین تخلفى روى دهد یعنى قوه جاذبه و یا نیروى گریز از مرکز کم و زیاد گردد و به طور کلى اگر سیارات فاصله یا حجم یا سرعت سیرى را که دست قدرت براى آنها تعیین کرده از دست بدهند وضع آنها به کلى به هم مى‏خورد و این خود یکى از مصادیق نظم در جهان بالا است.
       حرکت سیارات یکى از شواهد بارز نظم است که روى یک حساب منظم و دقیقى به طور یکنواخت در حرکتند. به طورى که طى هزاران سال کمترین تغییرى در وضع آنها دیده نمى‏شود.
       مسأله خسوف و کسوف هم از موضوعات قابل ملاحظه است، زیرا مى‏توان وقوع آنها را از سال‏ها قبل دقیقا پیش‏بینى کرد و این خود به خوبى حکایت مى‏کند که گردش کواکب چقدر منظم و دقیق است، به طور کلى در هر 18 سال و 11 روز 43 مرتبه کسوف و 28 مرتبه خسوف صورت مى‏گیرد. پس از گذشتن این مدت باز کسوف و خسوف در اوقات معین تکرار مى‏شود. یعنى در هر 18 سال و 11 روز خورشید و ماه و زمین در وضع متناسبى، مشابه جریان قبل قرار مى‏گیرند.
       2- نگاهى گذرا به نظم در کوچکترین ذرات عالم:
       کوچکترین موجودى که تاکنون در دسترس علم بشر قرار گرفته «اتم» و اجزاء آن مى‏باشد. اتم که از شگفت‏انگیزترین موجودات جهان آفرینش است به قدرى ریز و کوچک مى‏باشد که حتى با نیرومندترین میکروسکوپ‏هاى الکترونى که موجودات را چندین ده‏هزار برابر بزرگتر نشان مى‏دهد قابل رؤیت نیست. ولى تنها، محاسبات علمى و ریاضى و آثار گوناگونى که ضمن آزمایش‏ها روى شیشه‏هاى عکاسى و مانند آن ظاهر مى‏شود، بشر را به وجود این موجود حیرت‏آور پر از قدرت هدایت نموده است.
       اتم‏ها همان واحدها و مصالح ساختمان عظیم جهان ماده است که از به هم پیوستن آنها به طرزهاى گوناگون، اجسام و موجودات متنوع این جهان به وجود آمده است و به عبارت دیگر تمام اجسام و موجودات عالم طبیعت مجموعه‏اى است از اتم‏ها و یک جسم بسیار کوچک که به زحمت به چشم دیده مى‏شود، در حقیقت از تراکم میلیون‏ها اتم روى هم انباشته، به وجود آمده است.
       ساختمان درونى اتم: اتم با آن همه کوچکى داراى اجزاء متعددى است که عمده آنها سه قسمت زیر است که آنها را به منزله ارکان اتم مى‏شود معرفى کرد:
       «پروتون» که داراى بار الکتریکى مثبت است. «نوترون» که از نظر خاصیت الکتریکى خنثى است. «الکترون» داراى بار منفى بوده و گاهى به آن «نگاتون» هم گفته مى‏شود.
       این اجزاء بى‏نهایت ریز به طور شگفت‏انگیزى ساختمان اتم را تشکیل داده‏اند، به این ترتیب که پروتون و نوترون به طور اجتماع در مرکز قرار گرفته هسته اتم را تشکیل مى‏دهند و ذرات الکترون‏ها هم در فاصله‏هاى معینى در اطراف هسته به سرعت سرسام‏آورى در گردشند.
       دانشمندان، ساختمان اتم را به ساختمان منظومه شمسى و حرکت الکترون‏ها را به حرکت دورانى سیارات تشبیه کرده‏اند، با این تفاوت که اگر تعجب نکنید سرعت سیر سارات اتمى به مراتب از سرعت سیر سیارات منظومه شمسى بیشتر است و چنانچه خواهیم دید، تعداد ذرات هسته و الکترون‏ها و فاصله آنها و بالاخره مداراتشان در اتم‏ها فرق مى‏کند.
       ابعاد اتم‏ها: پروتون که یکى از اجزاء هسته‏اى اتم است به اندازه‏اى کوچک است که هرگاه هزار میلیارد تا ده‏هزار میلیارد از آنها کنار هم چیده شوند تازه طول این صف عجیب! فقط یک سانتیمتر خواهد بود.
       حجم یک اتم بیش از هزار برابر حجم یک پروتون مى‏باشد ولى تمام این حجم هم پر نیست و فاصله میان الکترون‏ها و هسته که نسبت به حجم هسته بسیار وسیع مى‏باشد کاملاً خالى است و براى تصویر این فضاى عجیب کافى است بدانیم که اگر قطر یک اتم را یک کیلومتر فرض کنیم تنها یک متر آن به وسیله هسته و پروتون اشغال شده و الکترون‏ها در فاصله یک کیلومترى به دور هسته گردش مى‏کنند و بقیه را یک فضاى خالى تشکیل مى‏دهد.
       قسمت پر و اشغال شده اتم‏ها نسبت به فضاى خالى آنها به قدرى ناچیز است که درست مانند جرم کره خورشید است در مقابل فضاى وسیع میان آن و دورترین سیارات و روى این حساب پیداست که قسمت مهم حجم اتم خلاء بوده و ماده اصلى بسیار کوچک است و به گفته «ژولیو» دانشمند معروف اگر فضاى خالى میان اتم‏هاى بدن یک انسان را از بین ببریم و تمام اجزاء اتم‏هاى آن را به وسیله مثلاً فشار فوق‏العاده به هم بچسبانیم، همین بدن انسان به قدرى کوچک مى‏شود که به زحمت مى‏توان آن را مشاهده کرد! و عجیب‏تر آن که این جسم بسیار کوچک وزن اولیه خود را از دست نخواهد داد، یعنى وزن آن برابر با وزن بدن اصلى مثلاً همان 70 کیلوگرم خواهد بود.
       از سریع هم سریع‏تر! الکترون‏ها که ذراتى سبک‏وزن و داراى بار منفى هستند و گرد هسته مرکزى اتم با سرعت سرسام‏آورى حرکت مى‏کنند در اتم هیدروژن که ساده‏ترین اتم‏ها است و داراى یک الکترون مى‏باشد سرعت سیر الکترون سه هزار کیلومتر در ثانیه است و در اتم اورانیوم که الکترون‏هاى متعددى دارد سرعت حرکت آنها به 164 و 201 کیلومتر در ثانیه مى‏رسد.
       اکنون فکر کنید در این میدان بى‏نهایت کوچک موجودى با این سرعت عجیب، گردش کند چه وضعى به خود گرفته و در یک ثانیه چند مرتبه گرد مرکز خود باید طواف کند و چه مسافتى را بپیماید؟
       با توجه به این بیان تصدیق خواهد کرد که سیارات شمسى هم با آن عظمت و سرعتى که دارد هرگز به گرد این الکترون‏هاى کوچک و ناچیز نمى‏رسد!
       تفاوت اتم‏ها: سابق بر این گمان مى‏کردند که ساختمان تمام اجسام از عناصر اربعه: آب، باد، خاک، آتش ساخته شده و این چهار عنصر سازنده جهان مادى خود بسیط بوده قابل تجزیه نیستند. ولى در اثر تحقیقات و آزمایشات علمى معلوم شد که نه تنها «عناصر» منحصر به چهار نیست بلکه این چهار عنصر اساسا قابل تجزیه بوده و خود از عناصر بسیط دیگرى پدید آمده‏اند.
       از این عناصر تاکنون حدود 104 عنصر کشف شده که از حیث تعداد ذرات هسته‏اى و الکترون‏ها با هم تفاوت دارند و همین اختلاف است که تنوع اتم‏ها را ایجاب کرده است.
       به این معنى که این اجسام گوناگون با آن همه اختلافاتى که در خواص فیزیکى و شیمیایى دارند تفاوت و اختلافى جز در کم و زیاد تعداد الکترون‏ها و پروتون‏ها ندارند.
       ساده‏ترین اتم‏ها، اتم هیدروژن است که فقط داراى یک الکترون و یک پروتون است تا مى‏رسد به اتم اورانیوم که در آن 92 الکترون «دیوانه‏وار» در مدارات متعدد دور هسته مرکزى (که داراى 136 تا 147 نوترون و پروتون مى‏باشد) در گردشند و بعد از عنصر اورانیوم عناصر دیگرى کشف شده که داراى الکترون‏هاى بیشترى هستند.
       مطالعه در عالم «بى‏نهایت کوچک» اتم‏ها درس‏هایى به ما مى‏آموزد که ما را به خداوند «بى‏نهایت بزرگ» راهنمایى کرده و به عظمت و قدرت و علم بى‏پایان او آشنا مى‏سازد.
       در اینجا کافى است که ما چهار قسمت را که بیش از همه جلب توجه مى‏کند و هر کدام نمونه بارزى از علم و قدرت آفریننده اتم مى‏باشد مورد مطالعه قرار دهیم:
       1- نظم اتم‏ها: 104 عنصرى که تاکنون کشف شده همه داراى یک قاعده منظم و ترتیب مخصوصى مى‏باشد که تعداد الکترون‏هاى آنها به ترتیب از یک شروع شده تدریجا روز نقشه منظم و واحدى بالا مى‏رود. به طورى که توانسته‏اند تمام آنها را دسته‏بندى کرده و تحت یک جدول (معروف به جدول مندلیف) تنظیم کنند.
       2- تعادل نیروى جاذبه و دافعه: دو «بار» مخالف الکتریسیته همواره یکدیگر را جذب مى‏کنند، یعنى اگر یک جسم که حامل الکتریسیته مثبت است با دیگرى که داراى الکتریسیته منفى است نزدیک شود آن دو جسم به سوى یکدیگر حرکت کرده و همدیگر را در آغوش مى‏فرشاند و جرقه‏اى که باید نام آن را برق عشق گذارد جستن مى‏کند.
       روى این حساب، الکترون‏ها که داراى بار منفى و پروتون‏ها که حامل بار مثبت هستند باید به فوریت یکدیگر را جذب کنند واین گردش‏هاى پرهیجان جاى خود را در دل اتم‏ها به سکون مرگبارى بدهند. بدیهى است اگر چنین مى‏شد، جهان وضع دیگرى به خود مى‏گرفت. ولى هرگز چنین حادثه‏اى در جهان اتفاق نیافتاده و نخواهد افتاد و این، روى یک حساب کلى دقیق و پایدارى مى‏باشد که این تعادل عجیب و نظم شگفت‏انگیز را در درون اتم به وجود آورده است.
       رمز این مطلب در این است که یک نظم و حساب معینى در اندرون اتم حکومت مى‏کند که نگهدار و پدیدآورنده این تعادل است، یعنى یک قوه دیگرى که در اثر گردش دورانى الکترون‏ها به دور هسته تولید مى‏شود و آن را قوه گریز از مرکز مى‏نامند قوه جاذبه هسته مرکزى را تعدیل مى‏بخشد.
       «قوه گریز از مرکز» که در اثر حرکت دورانى به وجود مى‏آید و قدرت آن متناسب با سرعت حرکت مى‏باشد، همواره جسم متحرک را از هسته مزبور به عقب مى‏راند و از طرفى هم هسته مرکزى با قوه جاذبه که در اثر نزدیکى دو «بار» الکتریکى تولید شده، الکترون‏ها را به شدت به طرف خود مى‏کشاند.
       اکنون فکر کنید که براى حفظ موجودیت اتم باید سرعت سیر الکترون‏ها به اندازه‏اى باشد که قوه دافعه متولد شده از آن، درست به اندازه قوه جاذبه و جوابگوى آن بوده باشد و اگر کوچکترین تجاوزى از این حد و قانون معین رخ دهد دستگاه اتم از کار خواهد افتاد، یعنى اگر کمى قوه گریز از مرکز زیادتر شود الکترون‏ها به زودى فرار کرده و اتم تجزیه مى‏شود و اگر این تعادل به نفع قوه جاذبه به هم بخورد، اجزاء اتم به زودى به هم نزدیک شده و از کار خواهد افتاد و به این ترتیب دستگاه اتم از بین خواهد رفت. فکر کنید تنظیم این حساب دقیق در آن محیط فوق‏العاده کوچک چه کار مشکلى است!
       3- نیروى فوق‏العاده اتم: هسته اتم که از ذرات پروتون و نوترون تشکیل یافته است، داراى یک نیروى فوق‏العاده عظیمى مى‏باشد که در دل هسته اتم نهفته است و به عبارت صحیح‏تر این ذرات چیزى جز «نیرو و انرژى متراکم» نیستند! لذا وقتى این نیرو از هسته اتم آزاد مى‏شود تولید یک انرژى عظیم مى‏کند که آثار خارق‏العاده‏اى به وجود مى‏آورد. ولى با این همه، این نیروى بزرگ به طور اسرارآمیزى در درون ذرات بى‏نهایت کوچک هسته اتم مهار شده و آزاد کردن آن به این سادگى و آسانى هم امکان‏پذیر نیست، بلکه براى این منظور احتیاج به ماشین‏هاى عظیم الکتریکى دارد.
       حال فکر کنید اگر این دیو دیوانه به زودى مى‏توانست زنجیر خود را پاره کرده و اتم را منفجر سازد چقدر زندگى در این جهان خطرناک و مشکل بود!!
       مطالعات این نکات توحیدى درباره ساختمان دقیق اتم و ابعاد و نظم اسرارآمیزى که در هر قسمت از آن به کار رفته و نیروى فوق‏العاده‏اى که در دل آن نهفته است بدون شک ما را به یک منبع عظیم قدرت و علم که به وجود آورنده آن است راهنمایى مى‏کند.
       راستى آیا ممکن است این همه دقایق و اسرار نظامى را که در وجود یک موجود بى‏نهایت کوچکى به کار رفته است معلول علل و عواملى دانست که کاملاً از آنها بى‏اطلاع و بى‏خبر مى‏باشد حتى به اندازه یک کودک دو ساله هم ازعقل و شعور بهره ندارد؟!
       پایه دوم: سازمانى با این نظم و دقت نمى‏تواند معلول تصادف و اتفاق باشد. یعنى یک سلسله علل فاقد عقل و شعور آن را ایجاد کرده باشند. از این دو مقدمه (عالم منظم است و نظم آن بدون فاعل عاقل حکیم ممکن نیست) چنین نتیجه مى‏گیریم که جهان داراى مبدئى دانا و توانا است که این سازمان عظیم را طبق نقشه و هدف خاصى ایجاد کرده و رهبرى مى‏کند.
       اکنون که اساس این استدلال اجمالاً روشن شد به توضیح کامل هر یک از دو مقدمه آن مى‏پردازیم و چون مطالب مقدمه دوم ساده‏تر و از طرفى هنگام مطالعه از مقدمه اول جلوتر است. ما هم ابتدا مقدمه دوم را اثبات مى‏کنیم و سپس به بحث در پیرامون مقدمه اول مى‏پردازیم.
       چرا نظم حاکى از عقل و فکر است؟ براى رسیدن به این حقیقت که نظم همواره حکایت از یک مبدأ عاقل و متفکر مى‏کند دو راه در پیش داریم، از هر کدام میل داشته باشید مى‏توانیم به مقصد برسیم ولى چه بهتر که هر دو راه را با هم جمع کنیم:
       راه اول: همه مى‏دانیم که براى ساختن یک آپارتمان آبرومند، یک خانه معمولى از هرگونه مصالحى نمى‏توان استفاده کرد. مثلاً مقوا و کاغذ و لاستیک براى این کار به درد نمى‏خورد، بلکه سنگ و چوب و آهن و سیمان ومانند آن لازم است و باز مى‏دانیم که این مصالح «با کمیت خاصى» به درد مى‏خورد و هر مقدارى از هر کدام باشد کافى نیست. حتما باید هر کدام به نسبت معینى باشند. این هم نیز مسلم است که مصالح مزبور هر کدام باید با «کیفیت خاصى» باشد تا مفید واقع شود. مثلاً اگر آهن به صورت «براده» و چوب به صورت قطعات خیلى کوچک در آید به هر مقدار هم که باشد کوچکترین فایده‏اى براى این ساختمان نخواهد داشت.
       از این بیان چنین نتیجه مى‏گیریم که براى هر ساختمانى «مواد مخصوص» با «کمیت مخصوص» با «کیفیت مخصوص» لازم است. بنابراین براى رسیدن به مقصود باید از میان تمام مصالح و مواد گوناگون فراوانى که در این جهان هست مواد مورد نظر را انتخاب نموده و جدا سازیم. همچنین باید توجه به مقدار و اندازه آن نیز داشته باشیم که کم و زیادى پیش نیاید و نیز کیفیت و چگونگى هر یک از مصالح را از میان تمام کیفیات موجود انتخاب کنیم و الا هرگز به منظور خود نائل نخواهیم شد. تازه از این سه مرحله که گذشتیم صحبت از «طرز ترکیب» این مصالح مختلف پیش مى‏آید که آنها را به صورت خاصى به هم پیوسته و ترکیب کنیم تا ساختمان مورد نظر به دست آید.
       بدیهى است هر یک از این مراحل چهارگانه یعنى: انتخاب نوع مصالح، کمیت لازم، کیفیت مورد نظر، طرز ترکیب آنها به یکدیگر محتاج به یک مبدأ عقل و شعور است که آن را انجام دهد و بدون آن هیچ یک از این مراحل عملى نیست، تصادف کور و کر نمى‏تواند مصالح لازم و کیفیت و کمیت آن را انتخاب کرده و به طرز خاصى به هم ترکیب کند، از اینجاست که ما از مشاهده یک ساختمان فورا متوجه مبدأ عقل و شعورى که در ساختن آن به کار رفته مى‏شویم.
       راه دوم حساب احتمالات: کتابى است علمى، مطالب آن طبق شماره صفحه مرتبه شده و داراى 100 برگ است. اوراق آن را در هم ریخته و مخلوط سازید به طورى که شماره‏ها و مطالب به طور مشوش و نامنظمى قرار گیرند، اکنون کتاب را به دست شخص بیسواد یا نابینایى بدهید و خواهش کنید که آن را به صورت اول بازگرداند! او نابینا است یا سواد ندارد و در هر حال نمى‏تواند شماره ورق اول را بخواند. به منظور برداشتن همان ورق اول، ورقى را از میان آن اوراق پراکنده برمى‏دارد، به امید این که همان ورق اول باشد، ناگفته پیداست که احتمال رسیدن او به این مقصد یک احتمال از صد احتمال است. این ورق را هر چه هست کنار مى‏گذارد، ورقى را به احتمال برگ دوم برمى‏دارد، احتمال درست از آب در آمدن آن یک احتمال در 99 احتمال است. بنابراین موفقیت او در قرار گرفتن شماره‏هاى 1 و 2 پشت سر هم تقریبا یک احتمال در مقابل ده هزار احتمال است یعنى: میان این ده هزار احتمال یک احتمال آن مطابق با واقع است و آن در صورتى است که در دفعه اول ورق اول و در دفعه دوم ورق دوم را برداشته باشد و همچنین اگر ورقى دیگر را به منظور برگ سوم بردارد احتمال موفقیت آن یک احتمال در 98 احتمال است، یعنى احتمال منظم شدن برگ اول و دوم و سوم تقریبا یک احتمال در مقابل یک میلیون احتمال است. پس احتمال موفقیت این شخص نابینا یا بیسواد در جمع‏آورى این کتاب و مرتب کردن آن یک احتمال از عددیست نامتناهى، یعنى تقریبا یک احتمالى است در برابر «عدد 1 که دویست صفر در سمت راست آن قرار داشته باشد»!
       مثال دیگر: فرض کنید شعرى در کمال فصاحت روى کاغذى نوشته شده این شعر یک مطلب اخلاقى را بیان مى‏کند و بسیار موزون و خوش‏قافیه و بالاخره مشمول کلیه مزایاى شعرى است و از طرفى داراى مضمون بسیار عالى است و چنین به نظر مى‏آید که مربوط به هزار سال قبل است. آیا هیچ کس احتمال مى‏دهد که این شعر نتیجه حرکات مدادى است که به وسیله دست یک بچه خردسال به قصد بازى انجام گرفته و بالاخره از روى اتفاق به وجود آمده است؟
       یا این که فرض کنید لوحه بسیار زیبا و نقاشى شده‏اى در یکى از حفارى‏ها به دست آمده و کارشناسان و متخصصین فن آن را مربوط به دو هزار سال قبل تشخیص داده‏اند آیا مى‏توان احتمال داد که این لوحه در اثر چرخیدن ناموزون دست کسى که هیچ‏گونه اطلاعى از اصول نقاشى نداشته به وجود آمده؟ بدیهى است که انسان از مشاهده این آثار پى مى‏برد که شاعرى زبردست و با اطلاع از شعر و اخلاق و همچنین هنرمندى که کاملاً از فن نقاشى اطلاع داشته در سرودن آن شعر و ترسیم این لوحه دست در کار بوده‏اند.
       بدن انسانى را در نظر بگیرید: فرض کنید این بدن داراى صد جزء است که با صد کیفیت تشکیل یافته که هر کدام از این اجزاء با یک حساب دقیق تنظیم و هر کدام به طور منظمى کار خود را انجام مى‏دهند، اکنون آیا احتمال به وجود آمدن این بدن با این کیفیت از روى تصادف و اتفاق، روى حساب احتمالات مساوى با صفر نیست؟ و آیا مى‏توان این موجود منظم و صدها بلکه هزارها موجود دیگر را که در سازمان خلقت به چشم مى‏خورد به علل فاقد شعور و اراده نسبت داد؟
       از دو پایه فوق نتیجه مى‏گیریم: این دستگاه شگفت‏انگیز با آن همه ریزه‏کارى‏هاى دقیق از روى «تصادف» به وجود نیامده است و احتمال پیدایش تصادفى آن مساوى با صفر است، بلکه وجودى عاقل و مقتدر که خود در هستى‏اش محتاج به غیر نیست جهان هستى را خلق کرده و اداره مى‏کند.
لطفا نظرات و سوالات خود را در قسمت نظرات وبلاک راه فضیلت بنویسید برای ورود به وبلاک راه فضیلت روی کلمه راه فضیلت کلیک کنید راه فضیلت

منابع:http://www.javab.ir/index.php?javabsaved=9397&q=%D8%B1%D8%A7%D9%87%20%D9%87%D8%A7%D9%8A%20%D8%A7%D8%AB%D8%A8%D8%A7%D8%AA%20%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%AF




نویسنده: سجاد(یکشنبه 90/5/23 :: ساعت 6:59 عصر)

لیست کل یادداشت های این وبلاگ