سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | ارتباط با من | درباره من | پارسی بلاگ|مجموع بازدیدها: 982659 | بازدیدهای امروز: 12| بازدیدهای دیروز: 40
درباره خودم

جواب سوالات
سجاد
لطفا سوال خود را در قسمت نظرات وبلاک راه فضیلت مطرح کنید..و در این جا پاسخ سوال خود را ببینید: آدرس وبلاک راه فضیلت: http://tavasool.parsiblog.com/
لوگوی وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات
لینک های دوستان
اشتراک
 

 


از آیات قرآن مجید استفاده مى‏ شود که خداوند افراد گنهکار را در صورتى که زیاد آلوده به گناه نشده باشند را بوسیله زنگ هاى بیدار باش و عکس العمل‏ هاى اعمالشان، و یا گاهى بوسیله مجازاتهاى متناسب با اعمالى که از آن ها سرزده است، بیدار مى ‏سازد و براه حق بازمى‏ گرداند. این ها کسانى هستند که هنوز شایستگى هدایت را دارند و مشمول لطف خداوند مى ‏باشند و در حقیقت مجازات و ناراحتی هاى آن ها، نعمتى براى آنها محسوب مى‏ شود، چنانکه در قرآن مى‏خوانیم:
 در خشکى‏ ها و دریاها، فساد و تباهى بر اثر اعمال مردم، ظاهر شد تا خداوند نتیجه قسمتى از اعمال آنها را به آن ها بچشاند، شاید که ایشان برگردند
ولى آنها که در گناه و عصیان، غرق شوند و طغیان و نافرمانى را به مرحله نهائى برسانند، خداوند آن ها را بحال خود وا مى‏ گذارد و به اصطلاح به آن ها میدان می دهد تا پشتشان از بار گناه سنگین شود و استحقاق حداکثر مجازات را پیدا کنند. این ها کسانى هستند که تمام پل‏ ها را در پشت سر خود ویران کرده ‏اند، و راهى براى بازگشت نگذاشته ‏اند و پرده حیا و شرم را دریده و لیاقت و شایستگى هدایت الهى را کاملا از دست داده ‏اند.و این تاخیر عذات بزرگترین ضرر برای آن ها می باشد و مانند کسی است که در لجن زار افتاده است و چند بار برای کمک به سویش دست دارز می شود ولی او حاضر به دست دادن نیست و او را به حال خود وا می گذارند و او به مرور زمان در این لجن زا فرو می رود و زندگی اشت نابود می شود همان گونه که خداوند در قرآن کریم می فرماید:
 گمان نکنند آن هائى که کافر شدند، مهلتى که به ایشان می دهیم براى آن ها خوبست بلکه مهلت می دهیم تا به گناه و طغیان خود بیفزایند و براى آنان عذاب خوار کننده است.«2»
در خطبه ‏اى که بانوى شجاع اسلام زینب کبرى علیها السلام در شام در برابر حکومت خودکامه و جبّار یزید، ایراد کرد، استدلال به این آیه را در برابر یزید طغیانگر که از مصادیق روشن گنهکار غیر قابل بازگشت بود، مى‏ خوانیم، آن جا که مى‏ فرماید:
 تو امروز شادى مى‏ کنى و چنین مى‏ پندارى که چون فراخناى جهان را بر ما تنگ کرده ‏اى و کرانه‏ هاى آسمان را بر ما بسته ‏اى و ما را همچون اسیران از این دیار به آن دیار می برى، نشانه قدرت تو است، و یا در پیشگاه خدا قدرت و منزلتى دارى و ما را در درگاه او راهى نیست؟! اشتباه میکنى، این فرصت و آزادى را خداوند بخاطر این به تو داده تا پشتت از بارگناه، سنگین گردد و عذاب دردناک در انتظار تو است ...

بعضى از آیات قرآن، استفاده مى‏ شود که خداوند گاهى به اینگونه افراد، نعمت فراوانى می دهد و هنگامى که غرق لذت پیروزى و سرور شدند ناگهان همه چیز را از آنان می گیرد، تا حداکثر شکنجه را در زندگى همین دنیا ببینند زیرا جدا شدن از چنین زندگى مرفهى، بسیار ناراحت کننده است چنانکه مى‏ خوانیم:
هنگامى که پندهائى را که به آن ها داده شده بود، فراموش کردند درهاى هر خیرى را به روى آنان گشودیم تا شاد شوند، ناگهان هر آن چه داده بودیم را از آن ها باز گرفتیم، لذا فوق العاده ناراحت و غمگین شدند«3»

در حقیقت اینگونه اشخاص، همانند کسى هستند که از درختى، ظالمانه بالا می روند، هر قدر بالاتر میرود خوشحال تر می شود تا آن هنگام که بقله درخت می رسد، ناگهان طوفانى می وزد و از آن بالا چنان سقوط مى ‏کند که تمام استخوان هاى او درهم مى‏ شکند.
البته تصور این که خداوند به ظالمان و گنهکاران همه چیز می دهد اشتباه است چون برخی از نعمت ها هستند که بهترین نعمت الهی به شمار می روند و این نعمت نصیب این گونه از افراد نمی شود ما در قرآن کریم می خوانیم:
آیا ندیدى و آگاهى ندارى از) کسى «نمرود» که با ابراهیم در باره پروردگارش محاجه و گفتگو کرد؟ زیرا خداوند به او حکومت داده بود و بر اثر کمى ظرفیت، از باده غرور سرمست شده بود هنگامى که ابراهیم گفت: خداى من آن کسى است که زنده مى‏ کند و مى‏ میراند. او گفت: من نیز زنده مى ‏کنم و مى‏ میرانم!» و براى اثبات این کار و مشتبه ساختن بر مردم دستور داد دو زندانى را حاضر کردند، فرمان آزادى یکى و قتل دیگرى را داد ابراهیم گفت: خداوند، خورشید را از افق مشرق مى ‏آورد اگر راست مى‏ گویى که حاکم بر جهان هستى تویى، خورشید را از مغرب بیاور! در اینجا آن مرد کافر، مبهوت و وامانده شد. و خداوند، قوم ستمگر را هدایت نمى‏ کند.
در این آیه خداوند به گفتگوی بین حضرت ابراهیم و پادشاه آن زمان نمرود که از نظر امکانات آن زمان همه چیز را دارا بوده است اشاره می کند و در پایان آیه خداوند می فرماید که من قوم ستمگر را هدایت نمی کنم و در واقع نعمت هدایت که بهترین نعمت خداوند است شامل اشخاص ظالم و ستمگر نمی شود همان نعمتی که یک شخص مومن و نماز خوان حد اقل روزی 10 مرتبه از خداوند در خواست می کند و در نمازش می گوید خدایا من را به راه راست هدایت بفرما«5». پس تصور این که به او همه نعمت ها داده شده است تصوری اشتباه می باشد و لذت و شیرینی ارتبطات با خداوند برای شخص ظالم و ستمگر وجود ندارد.
منابع:
1:ظهر الفساد فى البرّ و البحر بما کسبت ایدى الناس لیذیقهم بعض الذى عملوا لعلهم یرجعون « سوره روم آیه 41»
2:وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ «آل عمران آیه 178»
3:فلما نسوا ما ذکروا به فتحنا علیهم ابواب کل شى‏ء حتى اذا فرحوا بما اوتوا اخذناهم بغتة فاذاهم مبلسون «انعام آیه 44»
4:أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذی حَاجَّ إِبْراهیمَ فی‏ رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّیَ الَّذی یُحْیی‏ وَ یُمیتُ قالَ أَنَا أُحْیی‏ وَ أُمیتُ قالَ إِبْراهیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتی‏ بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ «بقره آیه 258»
5:اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ « حمد آیه 6»




نویسنده: سجاد(جمعه 91/4/9 :: ساعت 9:34 صبح)

آثار تربیتی تکریم و احترام به کودکان:
قلب ها به سوی شخص احترام کننده جذب می شود:هر انسانی خودش را دوست دارد و در جهت حفظ حرمت و احترام خود تلاش می کند و دوست ندارد به او بی حرمتی شود و اگر جایی احساس کند که حرمت و احترامش نگه داشته نمی شود یا به مقابله بر می خیزد و یا این که خود را از آن مکان و موقعیت دور می نماید، پدر و مادر گرامی اگر دوست دارید که فرزندانتان همیشه به شما نزدیک باشند و با احترام و بزرگی با شما برخورد نمایند و همیشه حرفهایتان را گوش بدهند سعی کنید با آن ها به احترام و بزرگ منشانه رفتار نمایید چون کودکان به کسانی که به آن ها احترام می گذارند نزدیک می شوند و آنها را بیشتر از دیگران دوست دارند همان گونه که از وجود نازنین امام صادق علیه السلام روایت شده است که حضرت فرمودند:
قلب های انسان ها بر دوستی با کسی که به آن ها نیکی کند و دشمنی با کسی که به آن ها بدی کند سرشته شده است.«1»
کودکان و نوجوانان بر اساس غریزه حب ذات، بسیار علاقه مندند که مورد تشویق و تحسین دیگران قرار بگیردند. بر همین اساس اگر کودکان از بزرگترها
یا مربیان بی احترامی ببینند و یا کارهای کوچک و ارزشمندشان مورد تحسین آن ها قرار نگیرد و  یا به جای تحسین مورد تحقیر و تمسخر قرار بگیرند در این صورت رهنمودها مریبان و بزرگتره در مورد آنان کاربردی آموزشی نخواهد داشت و کودکان با ناباوری نسبت به آنان، به حرف هایشان گوش فرا نمی دهند.و لذا پیامبر اکرم که بزرکترین معلم ترییی است در این باره می­ فرمایند:
به فرزندان خود احترام بگذارید و آنها را نیکو تربیت کنید تا بخشیده شوید«2»
احترام و ارزش قائل شدن به کودکان در سیر? رسول ­خدا صل الله علیه و آله به اندازه­ای ارزشمند بود که ایشان هنگامی که به نماز می ­ایستادند اگر صدای گری? کودکی به گوششان می رسید نماز را با شتاب می­ خواندند و زود تمام می کردند«3»  نقل شده است وقتی که امام­ حسن علیه السلام در هنگام سجده بر پشت ایشان رسوار شد  رسول­ خد صبر کردند تا خودش پایین بیاید و سجده را طولانی کردند در حالی که مردم در پشت سر پیامبر به نماز ایستاده بودند.«4» و به این صورت به امام حسن که کودکی بود احترام گذاشتند
پیامبر اکرم مسلمانان را به ارج نهادن به شخصیت کودکان و احترام گذاشتن به آنان از طریق دخالت دادن آنان در امور اجتماعی و خانوادگی دعوت می­ کردند و فرمودند:
فرزند هفت سال اول آقاست، هفت سال دوم مطیع و فرمانبردار و در هفت سال سوم مشاور خانواده است.«5»
پیامبر اکرم هیچ گونه توهین و بدگوئی نسبت به فرزندان را نمی ­پسندیدند و در مقابل مردی که فرزند خود را نکوهش کرده و عیب­جویی نموده بود، فرمودند:
همانا فرزند تو تیری از تیرهای توست. پیامبر به آن شخص فرمودند که فرزند او پشتیبان و یاور اوست و دارای شخصیت است و نباید او را تحقیر کرد بلکه باید فرزند را مورد لطف و محبت قرار داد و احترام کرد.«6»
 احتران به کودکان باعث عزت نفس و خود پنداری آنها می شود: رفتار انسان ها برا اساس شناختی است که از خود دارند و این شناخت از خود نیز به وسیله رفتارهای دیگران به وجود می آید و البته هستند افرادی که خود را فرا تر از نگاه دیگران می بینند ولی کودکان همه چیز را از دریچه چشم دیگران می بینند و تقلید می کنند و  رفتار دگران اساس شناخت و رفتار آنها را شکل می دهد.
حال اگر والدین و مربیان کودک در دوران شگل گیری شخصیت او با بی احترامی، تحقیر، سرکوفت، سرزنش، با وی برخورد کنند شخصیت کودک به صورت شخصیتی ذلیل، حقیر،و ابسته و منفی شگل خواهد گرفت، و اگر با احترام و بزرگداشت با او برخورد کنند، شخصیت او به صورت شخصیتی عزیز، مستقل، و مثبت رقم خواهد خورد و در خود به دیده احترام خواهد نگریست و در نتیجه رفتار او رفتاری سالم، مثبت و بهنجار خواهد بود همان گونه که امیر المومنین در این زمینه می فرماید:
کسی که از احترام نفس برخوردار باشد شخصیت خود را با گناه، بی ارزش نمی کند.«7»
باز حضرت در یک کلام بسیار نورانی می فرماید:
هر که خود را بزرگوار ببیند شهوت هایش در دیده وی خوار می شود«8»
و امام العارفین سید الساجدین زین العابدین نیز در یک کلام بسیار پربار می فرماید:
کسی که از احترام نفس برخوردار باشد، دنیا نزد او بی ارزش می شود«9»
برخی از روانشناسان نیز انگیزه اصلی فعالیت های انسانی را احساس حقارت و احساس عزت نفس در او می دانند به طوری که طبق تحقیقی که بروکنر و هولتن در سال 1978 در مورد افرادی که داری عزت نفس پایینی بوده اند انجام داده اند این نتیجه به دست آمد که افرادی که دارای عزت نفس بلایی اند، نه تنها کمتر از افرادی که عزت نفس کمی دارند دچار افسردگی می شوند بلکه کمتر از آن ها گرفتار ناراحتی های عصبی و بی خوابی شده و کمتر از آنان به طرف اعتیاد و بزهگاری  کشیده می شوند«10»
باعث ارزشمندی فرزند می شود: تکریم و احترام به دیگران یک ارزش به شمار می رود و برای این که ما بتوانیم این ارزش را در فرزندان خودمان ایجاد کنیم باید به صورت عملی آن را به فرزندان آموزش بدهیم و ایجاد چنین ارزشی تنها با موعظه و پند و اندرز میسر نیست و هرگز نمی توان با بی احترامی به کودک و تحقیر شخصیت او، او ر ا طوری تربیت کرد که به دیگران احترام بگذارد و حقوق آنان را رعایت نماید و اگر خدایی نکرده ما با کودکان با بی احترامی برخورد بکنیم و باعث تحقیر شخصیت آن ها بشویم دیگر از چنین فرزندی نباید اتنتظار نیکی داشت همان گونه که حضرت علی علیه السلام در این زمینه می فرماید:
کسی که نفسش بر وی خوار شد، امید نیکی از او نداشته باش«11»
امام هادی علیه السلام در همین راستا  می فرماید :
کسی که نفسش خوار شد از شر او در امان نباش «12»
و حقیر شمردن کودک و سرزنش او به مرود زمان منجر به ذلت و خواری خواهد شد و  این ها زمینه تکبر در بزرگ سالی را ایجاد می کند همان گونه که امام صادق علیه السلام می فرماید:
هیچ مردی تکبر نمی کند و زور نمی گوید مگر به سبب ذلتی که در خود می بیند .«13»
معلوم است کسی که خود را کوچک می بیند در صدد این است که این کوچکی را جبران نماید و چون خود را قادر به جبران آن نمی بنید بناچار دست به مقابله با ان می زند یعنی خود را بزرگ می بیند و تکبر می کند همان گونه که امام صادق علیه السلام می فرماید :
هیچ فردی تکبر نمی کند مگر به سبب حقارتی که در خود می بیند«14»
این همه فاید برای تکریم و احترام به فرزندی که خداوند برای ما داده است وجود دارد و از همه این ها گذشته این فرزند بنده از بندگان خدا و انسانی از انسان های روی زمین می باشد و ما باید با آن ها با احترام و تکریم برخود کنیم همان گونه که خود خداوند نیز با بندگانش با احترام برخورد می کند و می فرماید:
ما آدمی زادگان را گرامى داشتیم و آن ها را در خشکى و دریا، بر مرکب هاى راهوارحمل کردیم و از انواع روزی هاى پاکیزه به آنان روزى دادیم و آن ها را بر بسیارى از موجوداتى که خلق کرده ‏ایم، برترى بخشیدیم«15»

منابع:
1:ِ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: طُبِعَتِ الْقُلُوبُ عَلَى حُبِّ مَنْ أَحْسَنَ إِلَیْهَا وَ بُغْضِ مَنْ أَسَاءَ إِلَیْهَا « وسائل الشیعه ج 11 ص 445 ش 4»
2:أَکْرِمُوا أَوْلَادَکُمْ وَ أَحْسِنُوا آدَابَهُمْ یغْفَرْ لَکُم «وسائل الشیعه ج 21 ص 476»
3:رَسُولُ اللَّهِ صل الله علیه و آله: بِالنَّاسِ الظُّهْرَ فَخَفَّفَ فِی الرَّکْعَتَینِ الْأَخِیرَتَینِ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لَهُ النَّاسُ هَلْ حَدَثَ فِی الصَّلَاةِ حَدَثٌ قَالَ وَ مَا ذَاکَ قَالُوا خَفَّفْتَ فِی الرَّکْعَتَینِ الْأَخِیرَتَینِ فَقَالَ لَهُمْ أَمَا سَمِعْتُمْ صُرَاخَ الصَّبِی «کافی ج 6 ص 48»
4:عَنْ أَنَسٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَیبَةَ عَنْ أَبِیهِ أَنَّهُ دُعِی النَّبِی ص إِلَى صَلَاةٍ وَ الْحَسَنُ مُتَعَلِّقٌ بِهِ فَوَضَعَهُ النَّبِی ص مُقَابِلَ جَنْبِهِ وَ صَلَّى فَلَمَّا سَجَدَ أَطَالَ السُّجُودَ فَرَفَعْتُ رَأْسِی مِنْ بَینِ الْقَوْمِ فَإِذَا الْحَسَنُ عَلَى کَتِفِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَلَمَّا سَلَّمَ ع قَالَ لَهُ الْقَوْمُ یا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدْ سَجَدْتَ فِی صِلَاتِکَ هَذِهِ سَجْدَةً مَا کُنْتَ تَسْجُدُهَا کَأَنَّمَا یوحَى إِلَیکَ فَقَالَ ص لَمْ یوحَ إِلَی وَ لَکِنَّ ابْنِی کَانَ عَلَى کَتِفِی فَکَرِهْتُ أَنْ أُعَجِّلَهُ حَتَّى نَزَل « المناقب ج 4 ص 24»
5:الْوَلَدُ سَیدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَ وَزِیرٌ سَبْعَ سِنِینَ؛ «وسائل ‏الشیعة، ج 21، ص 476 »
6:ما ابنک سهم من کنانتک؛« کنزالعمال، ج 16، ص 584.»
7:قال علىّ علیه السّلام: من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیة.« روایات تربیتی ج1 ص 163»
8:قال علىّ علیه السّلام: من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته.« روایات تربیتی ج1 ص 163»
9:عن علىّ بن الحسین علیهما السّلام: من کرمت علیه نفسه هانت علیه الدّنیا.« روایات تربیتی ج1 ص 163»
10: منطقی، مرتضی، روان شناسی تربیتی، ص 15
11:قال علی علیه السلام:  مَنْ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فَلَا تَرْجُ خَیْرَ « غرر الحکم ص 263»
12:عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الثَّالِثِ ع قَالَ مَنْ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فَلَا تَأْمَنْ شَرَّ « بحار الانوار ج 72 ص 300 »
13:عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: قَالَ مَا مِنْ رَجُلٍ تَکَبَّرَ أَوْ تَجَبَّرَ إِلَّا لِذِلَّةٍ وَجَدَهَا فِی نَفْسِ «بحار الانوار ج 70 ص 225»
14: َ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام : مَا مِنْ أَحَدٍ یَتِیهُ إِلَّا مِنْ ذِلَّةٍ یَجِدُهَا فِی نَفْسِ «بحار الانوار ج 70 ص 225»
15: وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلا«اسراء آیه 70»








نویسنده: سجاد(پنج شنبه 91/4/8 :: ساعت 2:43 عصر)

من دوست دارم به نامحرم نگاه کنم، اخه چشمای خودمه، اصلا مگه نگاه کردن به نامحرم چه مشکلی داره؟
آثار نگاه کردن به نامحرم:
گرفتار شدن به حسرت دائمی: چه بسیار افرادی که به وسیله چشم خود چیزی را اراده کردند، اما برای همیشه حسرت آن بر دلشان نشست و هیچ گاه به آرزوی خود نرسیدند و برای این که در دام این لذت‏ های زودگذر گرفتار نشویم امام صادق علیه السلام ما را چنین راهنمایی می‏ فرماید:
نگاه تیری از تیرهای زهرآگین شیطان است و چه نگاه‏ هایی است که به دنبال آن حسرت بسیار زیادی را برای بیننده بر جای گذارده است.
«1»
تحریک شهوت: چه خوب است که یک جوان به وسیله کنترل نگاه، سلامت فکر و طهارت روح خود را حفظ کرده و زندگی باصفای خویش را به بسیاری از گناهانی که به وسیله یک نگاه انجام می‏ شود، آلوده نسازد و با این بیان می‏توان گفت که آثار منفی چشم‏ چرانی بسیار است از جمله آن ها تحریک شهوت می باشد همان گونه که در روایتی از امام صادق علیه السلام وارد شده است که حضرت فرمودند:
 از نگاه به نامحرمان خودداری کنید، چرا که تخم شهوت را در دل بکارد و همین بس که بیننده را در فتنه بیندازد.«2»
افتادن در دام شیطان:  شاید بسیاری از جوانان عزیز به دشمن اصلی بشر و گستردگی دام‏ های او پی نبرده‏ اند، اما این را بدانید که هیچ حرکت ضداخلاقی در جامعه و فرد پیدا نخواهید کرد مگر آن که به وسیله شیطان پلید شکل گرفته است و در اینجا نیز شیطان کار خود را دنبال کرده و به وسیله تیرهای زهرآگین خویش نگاه کنندگان به نامحرم را به گناه مجدد وا می‏ دارد و همین نگاه مجدد
بر اثر همان تیر زهر آلود شیطان می باشد که پیامبر صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام فرمود:
اولین نگاه از آن توست ولی دومین نگاه به ضرر تو تمام خواهد شد، زیرا دومین نگاه به وسیله شیطان هدایت می‏ گردد.
«3»
سلب آسایش فکری:یکی دیگر از آسیب هایی که به انسان در اثر چشم‏ چرانی وارد می‏ شود، این است که یک چشم ‏چران هیچ گاه آسایش فکری ندارد و پیوسته فکر و ذهنش مشغول آن چه دیده است، می‏ باشد. و دائما مناظری از آن نامحرمی که نگاهش کرده به ذهنش می آید و او را هیجان زده می کند و چون دسترسی به او ندارد باز در غم فرو می رود و دائما فکرش مشغول می باشد .همان گونه که امیر المومنین می فرماید:
هر که دیده خود را رها سازد، آسایش خود را سلب کرده است.
«4»
جشمانش پر از آتش خواهد شد:
این دنیا مزرعه اخرت است و هر کس هر چه بکارد همان را براداشت خواهد نمود و کسانی که در مزرعه عمرشان نگاه های حرام می کارند در آخرت محصولشان چشمان پر از آتش خواهد بود همان گونه که رسول گرامی اسلام می فرماید:
هر که چشم خود را از حرام پر کند به نامحرم نگاه کند و خیره شود خداوند در روز قیامت در آن چشم میخ‏ های آهنین فرو می‏ برد، سپس آن را پر از آتش کرده تا حساب مردم تمام شود، آنگاه دستور می‏ دهد تا او را به آتش جهنم ببرند.«5»
منابع:
1:قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: النَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ وَ کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِیلَةً «کافی، ج 5، ص 559.»
2:مستدرک الوسائل، ج 10، ص 57
3:أَوَّلُ نَظْرَةٍ لَکَ وَ الثَّانِیَةُ عَلَیْکَ وَ لا لَکَ وَ النَّظِرَةُ الثَّالِثَةِ سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَنْ تَرَکَهَا لِلَّهِ لا لِغَیْرِهِ أَعْقَبَهُ اللَّهُ إِیمَاناً یَجِدُ طَعْمَهُ «دعائم الاسلام، ج 2، ص 202.»
4:قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): مَنْ أَطْلَقَ نَاظِرَهُ أَتْعَبَ حَاضِرَهُ مَنْ تَتَابَعَتْ لَحَظَاتُهُ دَامَتْ حَسَرَاتُهُ «جامع الاخبار، ص 93.»
5:قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله): مَنْ مَلا عَیْنَهُ حَرَاماً یَحْشُوهَا اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَسَامِیرَ مِنْ نَارٍ ثُمَّ حَشَاهُمَا نَاراً إِلَی أَنْ تَقُومَ النَّاسُ ثُمَّ یُومَرُ بِهِ إِلَی النَّارِ جامع الاخبار، ص 93.




نویسنده: سجاد(دوشنبه 91/4/5 :: ساعت 8:19 عصر)

در این زمانه با چه کسانی نشست و برخاست داشته باشیم؟
کسی که شما را به یاد خدا بیندازد: نمی دانم تا به حال شده است با کسی برخورد داشته باشید که به محض این که او را می بینید به یاد و ذکر خدا می افتید انگار وفتی او هست هوای نفس و شیطان فراری هستند اگر به چنین شخصی برخورد کردید وجودش را غنیمت بشمارید و سعی کنید تا می توانید با او باشید چون چنین اشخاص بهترین افراد برای هم نیشینی و دوستی می باشند همان گونه که رسول گرامی اسلام می فرماید:
حواریون از حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام پرسیدند:ای روح خدا! با چه کسی مجالست و معاشرت کنیم؟
حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه سلام فرمود: با کسی که دیدار او شما را به یاد خدا اندازد. و سخنش بر دانشتان بیفزاید. و عملش شما را برای توشه گیری آخرت ترغیب نماید
«1»
صالحین: صالحین کسانی هستند که ایمان دارند و عمل صالح انجام می دهند. این یک خصوصیت بارز صالحین است یعنی کسانی که ایمان صحیحشان وارد عملشان شده و عمل آن ها،فعل آن ها در دنیا از نظر خداوند و اهل بیت عمل صالح به حساب می آید.همان گونه که خداوند می فرماید:
و آنان که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند را البته در صف صالحین آوریم. «2»
اگر چنین شخصی را دیدید مجالست با او را غنیمت بشمارید و سعی کنید تا می توانید از حضورش بهره ببرید چون به همنشینی با چنین کسانی سفارش شده است همان گونه که امام سجاد علیه السلام می فرماید:
همنشینی با صالحان باعث اصلاح و خودسازی است
با علما: عالم و دانشمند حقیقی جایگاه بسیار والا و عظیمی دارد. مقام آنان در پیشگاه خداوند درمرتبه بعد از انبیاست و در قیامت همچون انبیا مقام شفاعت دارند.مرکب آنان برخون شهید برتری دارد.آنان وارثان پیامبرانند و نگریستن به چهره آن ها عبادت است،عالمی که هم علم دارد و هم به علمش عمل می کند شایسته هم نشینی است  اگر با چنین عالمی برخورد کردی سعی کنید تا می توانید از حضورش بهره ببرید همان گونه که امام سجاد علیه السلام یکی از علت های گمراهی را دوی از علما می داند و در مناجات خود با خداوند مهربان این گونه می گوید:
شاید مرا در مجالس علما نیافتی و به خواری و خذلانم انداختی، یا شاید مرا در میان غافلان یافتی و بدین جرم، مرا از رحمت خدا ناامید ساختی، یا شاید دیدی با مجالس اهل باطل انس و الفت گرفته ام و مرا میان آنان واگذاشتی «4»
و لقمان آن دانشمند بزرگ نیز به فرزندش این گونه نصیحت می کند:
فرزندم ! با دانشمندان نشست و برخاست کن و زانو به زانوى آن ها بنشین ؛ چه، خداوند عز و جل دل ها را با نور حکمت زنده مى‏ گرداند همچنان که زمین را با بارش آسمان زندگى مى ‏بخشد .«5»
منابع:
1: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صل الله علیه و آله: قَالَتِ الْحَوَارِیُّونَ لِعِیسَی: یَا رُوحَ اللَّهِ! مَنْ نُجَالِسُ؟ قَالَ: مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ رُویَتُهُ وَ یَزِیدُ فِی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ وَ یُرَغِّبُکُمْ فِی الاخِرَةِ عَمَلُهُ «کافی، ج 1، ص 39.»
2: وَ الذین امنوا و عملواالصالحات لَنُدخِلنَّهم فی الصالحین «سوره عنکبوت آیه 9»
3: قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام: مُجَالَسَةُ الصَّالِحِینَ دَاعِیَةٌ إِلَی الصَّلاحِ کافی، ج 1، ص 20.
4: قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام : لعلک فقدتنی من مجالس العلماء فخذلتنی أو لعلک رأیتنی فی الغافلین فمن رحمتک آیستنی أو لعلک رأیتنی آلف مجالس البطالین فبینی و بینهم خلیتنی مصباح‏ المتهجد، ص 587.»
5: قَالَ لُقْمَانُ لابْنِهِ: یَا بُنَیَّ جالس العلماء و زاحمهم برکبتک فإن الله عز و جل یحیی القلوب بنور الحکمة کما یحیی الارض بوابل السماء« روضه‏ الواعظین، ج 1، ص 11.»







نویسنده: سجاد(جمعه 91/4/2 :: ساعت 6:58 عصر)

جهل و نادانی: کمبود ویتامین‏ ها در بدن، انسان را آماده پذیرش میکرب ‏ها مى‏ کند و یا بیمارى‏ ها را پرورش و گسترش مى ‏دهد، کمبود دانش و فهم و علم نیز انسان را مستعد انجام کناهان می نماید همان گونه که خداوند در قرآن کریم می فرماید:
و بنى اسرائیل را سالم از دریا عبور دادیم ناگاه در راه خود به گروهى رسیدند که اطراف بتهایشان، با تواضع و خضوع، گرد آمده بودند. در این هنگام، بنى اسرائیل به موسى گفتند:تو هم براى ما معبودى قرار ده، همان‏گونه که آن ها معبودان و خدایانى دارند!موسی گفت:شما جمعیّتى جاهل و نادان هستید!«1»
خداوند علت این درخواست که گناهی بسیار بزرگ می باشد را جهل و نادانی بیان کرده است
و حضرت لوط نیز در مقابل قوم گناهکار خودش که دنبال همجنس بازی بودند علتش را جهل و نادانی بیان می کند و خداوند سخن او را در قرآن بیان می کند و می فرماید:
آیا شما بجاى زنان، از روى شهوت به سراغ مردان مى‏ روید؟! شما قومى نادانید«2»
امیر المومنین علیه السلام نیز در این باره می فرماید:
گستاخى و جرأت بر نافرمانى خدا را جز جاهل و شقى روا نمى‏ دارد«3»
باز حضرت در کلام دیگری می فرماید:
جهل مرکز زشتى است، جهل ریشه و پایه زشتى است، جهل موجب تباهى معاد انسان است‏«4»
قوانین و سنت های غلط بشری: انسان هنگامى از آلودگى‏ ها و گناهان مختلف نجات مى‏ یابد که در پرتو قانون کامل و اجراى آن قانون زندگى کند، قانونى که تمام ویژگى‏ هاى ساختار انسان را مورد توجه دقیق قرار داده و آن چه را که موجب تکامل بشر و باعث رستگارى و نجات او از انحرافات و کژراهه‏ ها است تامین نماید. چنین قانونى جز قانون الهى نخواهد بود. چرا که خداوند آفریدگار انسان و به تمام خصوصیات روحى و جسمى او آگاه مى‏ باشد و مى‏ داند که چه قانون و برنامه‏ اى انسان را رستگار مى‏ سازد. روى این اساس نتیجه مى‏ گیریم که قوانین غلط بشرى یکى از عوامل و زمینه‏ هاى فرهنگى گناه است چرا که این قوانین بجاى آن که نجات بخش باشد گمراه کننده است.همان گونه که امیر المومنین علیه السلام می فرماید:
همواره پیدایش فتنه ‏ها، پیروى از هوس ‏هاى آلوده و احکام و قوانین مجعول و اختراعى مانند قوانین بشرى است، احکامى که با کتاب خدا مخالفت دارد«5»
قوانینی مانند  آزادى بى قید زنان و کشف حجاب، لغو قوانین قصاص و حدود و دیات، ازدواج با همجنس یا همان همجنس بازى، آزادى زن در طلاق دادن شوهر، اختلاط مدارس دختر و پسر، شرایط سنگین قانون ازدواج، گناه شمردن ازدواج مؤقت و آزادى زناى با رضایت، قانونى بودن مشروبات الکلى، قانونى بودن کورتاژ، آزادى سرمایه دارى و یا لغو مالکیت خصوصى و....از قوانین باطل بشیرت می باشد که انسان ها را به پرتگاه گناه می برد..
التقاط و تحریف: عبارت از آن است که قانون الهى را تغییر داده و دستکارى کنند مقدارى از قوانین بشرى در داخل آن کرده و معجونى از قانون بشرى درست کنند که سر از بدعت و دین سازى بیرون مى ‏آوردو آن را به عنوان قانون خدا معرفى نمایند.
 اگر باطل کاملًا از حق جدا مى‏ شد بر جویندگان حقیقت پوشیده نمى‏ ماند و اگر حق از باطل، خالص و جدا مى‏ شد زبان دشمنان از بدگویى به حق قطع مى ‏گردد همان گونه که امیر المومنین می فرماید:
ولى قسمتى از حق و قسمتى از باطل را مى‏گیرند و به هم مى‏آمیزند اینجاست که شیطان بر دوستان خود چیره مى‏ شود.«6»

لطفا سوالات و نظرات خود را در قسمت نظرات وبلاک راه فضیلت بنویسید برای ورود به وبلاک راه فضیلت روی کلمه راه فضیلت کلیک کنید راه فضیلت  یا در وبلاک  معراج بنویسید برای ورد به وبلاک معراج روی کلمه معراج کلیک کنید  معراج همچنین شما می توانید سوالات خود را در قسمت اخلاق و عرفان سایت ذی طوی بنویسید و پاسخ های کارشناسان این قسمت را ببینید برای ورد به سایت ذی طوی  روی کلمه ذی طوی  کلیک کنید

منابع:
1:وَ جاوَزْنا بِبَنی‏ إِسْرائیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلى‏ قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلى‏ أَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا یا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ « اعراف آیه 238»
2:أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ«نمل آیه 55»
3: «لا یجترى على الله الا جاهل شقى‏ «نهج البلاغه نامه شماره 53»
4: الجهل معدن الشر، الجهل اصل کل شر، الجهل یفسدالمعاد«فهرست غرر ماده جهل»
5: «انمّا بَدءُ وُقوعِ الفِتَن اهواءٌ تُتَّبع و احکامٌ تُبتَدَع، یُخالَف فیها کتاب اللّه‏«نهج البلاغه خطبه 50»
6: «ولکن یؤخذ من هذا ضعث و من هذا ضعث فیمزجان! فهنالک یستولى الشیطان على اولیائه‏ « نهج البلاغه خطبه 50»




نویسنده: سجاد(جمعه 91/3/19 :: ساعت 8:20 صبح)

1:تغییر دادن دیدگاه: نوع بینش و دیدگان افراد نسبت به مسائل باعث ایجاد رفتار ها می شود مثلا کسی که فکر می کند لباس زیبا برای او شخصیت آور است همیشه دنبال لباس زیباست و اگر انسان بداند که خداوند در این دنیا آسایش را خلق نکرده است همان گونه که خداوند می فرماید:که ما انسان را در رنج آفریدیم و زندگى او پر از رنجهاست«1» وقتی که به این باور داشته باشد و ایمان داشته باشد که دنیا مزرعه آخرت است و شخص کشاورز باید سختی بکشد تا بتواند محصولات خوب به دست بیاورد مطمئنا در مقابلا مشکلات صبر بهتری خواهد داشت، همان گونه که امیر المومنین می فرماید:
دنیا سرایی است که آغشته به بلاها و معروف به حیله‏ ها و فریب‏ ها است «2»
درک حکمت بلاها: مادر که در مهربانی مثالی ندارد هر از گاهی فرزندش را به آزمایشگاه می برد و دکتر آمپول را جلوی چشمان مهربان مادر در رگ های فرزش فرو می برد و قطرات اشک فرزند دل مادر را به هیجان دی می آورد ولی مادر مانع گرفتن خون نمی شود چون می داند که این چند لحظه سختی برای سلامت آینده فرزندش لازم است و اگر انسان بداند که خداوند از مادر مهربان تر است و گاهی او را به سختی هایی مبتلا می کند چون می داند که برای آینده اش تحمل این سختی لازم است در این صورت بهتر می تواند در مقابل کرفتاری ها صبور باشد همان گونه که خداوند می فرماید:
و ما نزدیکان فرعون و قوم او را به خشک سالى و کمبود میوه‏ ها گرفتار کردیم، شاید متذکر گردند!«3»
همان گونه که گفته شد خداوند یک سختی کوچک به انسان می دهد تا از سختی های بزرگ او را ایمن سازد همان گونه که خداوند در قرآن کریم می فرماید:
به آنان از عذاب نزدیک عذاب این دنیا پیش از عذاب بزرگ آخرت مى‏ چشانیم، شاید بازگردند«4»
 در آیه مورد بحث به یکى از الطاف خفى الهى که همان مجازات هاى خفیف دنیوى و بیدار کننده است اشاره مى‏ کند، تا معلوم شود خدا هرگز نمى‏ خواهد بنده‏ اى گرفتار عذاب جاویدان شود، به همین دلیل از تمام وسائل بیدار کننده براى نجات آن ها استفاده مى‏ کند...وقتی انسان این را بداند در مقابل گرفتاری ها با تمام وجودش صبر خواهد نمود...
مشکلات الطاف خفیه الهی هستند: همان گونه که مادر فرزندش را با شیر گوارایش تغذیه می کند که در پرتو خوردن این شیر او بزرگ می شود و روز به روز استخوان بندی اش محکم تر و قدرتش بیشتر می شود خداوند نیز زندگی بندگانش را با مشکلات همراه می سازد که در اثر دسته پنجه نرم کردن با آن ها قوی و بزرگ شوند اگر انسان به این بینش برسد در مقابل سختی ها صبور خواهد بود چون می فهمد که این مشکلات او را بزرگ و قوی می کنند همان گونه که از امیر المومنین نقل شده است که حضرت فرمودند:
خداوند، بنده ی مؤمن خود را با بلا و گرفتاری تغذیه می کند؛ همچنان که مادر، فرزند خود را با شیر«5»
امام صادق علیه السلام در مورد فلسفه بلاها این گونه می فرماید:
وقتی خداوند برای بنده ای نیکی بخواهد، اگر او گناهی مرتکب شود، در پی آن، او را گرفتاری مبتلا می کند، تا استغفار را به یاد او آورد. و هنگامی که برای بنده ای شر بخواهد، در صورتی که گناهی انجام دهد به دنبال آن نعمتی می آورد تا استغفار از یاد او رفته و آن خطا را ادامه دهد «6»
بلاها نعمت های خداوند هستند: اگر انسان بداند که هر چه از خداوند می رسد نیکو است و او بد بنده اش را نمی خواهد به راحتی می تواند در مقابل بلاها و گرفتاری ها و مصیبته ها صبر نماید. واقعا همین طور هم هست بلاها برای انسان نعمت های خداوند می باشد همان گونه که از امام کاظم علیه السلام این گونه نقل شده است که حضرت فرمودند:
یعنی مؤمن نخواهید بود مگر آنکه بلا را نعمت بدانید و راحتی را مصیبت، و راز آن این است که صبر و بردباری در هنگام بلا برتر از غفلت در وقت راحتی است«7»
 از امام عسکری علیه السلام این گونه نقل شده است که حضرت فرمودند:
 هیچ بلا و گرفتاری نیست مگر آنکه برای خداوند در آن نعمتی است که بر آن بلا احاطه نموده است.«8»
منابع:
1:لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَد«بلد آیه 4»
2:دید ما درباره دنیا: قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (ع): دَارٌ بِالْبَلاءِ مَحْفُوفَةٌ «نهج‏ البلاغه، خطبه 226»
3:وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنینَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ « اعراف آیه 130»
4:وَ لَنُذیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون «سجده آیه 21»
5: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صل الله علیه و آله: إن الله لیغذی عبده المؤمن بالبلاء کما تغذی الوالدة ولدها باللبن «أعلام الدین، ص 277»
6: قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیْراً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنَقِمَةٍ وَ یُذَکِّرُهُ الاسْتِغْفَارَ وَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ شَرّاً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنِعْمَةٍ لِیُنْسِیَهُ الاسْتِغْفَارَ وَ یَتَمَادَی بِهَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ بِالنِّعَمِ عِنْدَ الْمَعَاصِی «کافی، ج 2، ص 452»
7:قَالَ الْکَاظِمُ علیه السلام: لَنْ تَکُونُوا مُومِنِینَ حَتَّی تَعُدُّوا الْبَلاءَ نِعْمَةً وَ الرَّخَاءَ مُصِیبَةً وَ ذَلِکَ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَی الْبَلاءِ أَفْضَلُ مِنَ الْغَفْلَةِ عِنْدَ الرَّخَاءِ «مشکاة الانوار، ص 298»
8:مَا مِنْ‏ بَلِیَّةٍ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِیهَا نِعْمَةٌ تُحِیطُ بِهَا.«تحف العقول ص 489»





نویسنده: سجاد(سه شنبه 91/3/16 :: ساعت 10:9 عصر)

علت هایی که باعث می شود انسان گناه کند و از خدا دور شود عبارتند از:
1: فکر گناه: کانون دیگرى که در وجود انسان سرچشمه کارها است تفکر و اندیشه است. فکر سالم محصول و بازده سالم و پاک دارد و فکر آلوده بازده ناسالم و آلوده خواهد داشت‏
امیر مؤمنان على علیه السلام مى‏فرماید:
کسى که بسیار درباره گناه فکر کند او را به گناه سوق مى‏دهد.«1»
حضرت عیسى علیه السلام ضمن گفتارى به حواریون فرمود:
و من به شما امر مى‏کنم که روح خود را به زنا خبر ندهید فکر زنا نکنید تا چه رسد به اینکه زنا کنید زیرا کسى که روح و فکرش را به زنا خبر دهد مانند کسى است که در اطاق رنگینى آتش روشن کند، دود آتش نقشه‏ هاى رنگین آن اطاق را کثیف مى‏ کند گرچه خانه را نسوزاند.» «2»
یعنى فکر گناه کانون تصمیم‏گیرى وجود انسان را آلوده مى‏نماید و چنین کانونى به تاریکى گناه نزدیکتر است تا به سفیدى اطاعت خدا.
جهل و نادانی: جهل و حماقت، زمینه گناه را در انسان به وجود آورده و او را به سوى گناه مى ‏کشاند. جهل به خدا، جهل به هدف از آفرینش، جهل به قوانین خلقت، جهل به زشتى گناه و آثار آن‏ همان گونه که خداوند می فرماید:
بنى اسرائیل به موسى گفتند: براى ما معبودى از بت قرار بده چنانکه آنها بت پرستان معبودانى از بت دارند. موسى گفت: شما جمعیتى جاهل و نادان هستید«3»
امیر المومنین در این زمینه می فرماید:
گستاخى و جرأت بر نافرمانى خدا را جز جاهل و شقى روا نمى‏ دارد«4»
باز حضرت در کلام دیگری می فرماید:
جهل مرکز زشتى است، جهل ریشه و پایه زشتى است، جهل موجب تباهى معاد انسان است‏ «5»
قوانین و سنت های غلط بشری: قوانین غلط بشرى یکى از عوامل و زمینه ‏هاى فرهنگى گناه است چرا که این قوانین بجاى آنکه نجات بخش باشد گمراه کننده است.و تنها قانون الهی است که انسان را می تواند خوشبخت کند همان گونه که امیر المومنین می فرماید:
همواره پیدایش فتنه‏ ها، پیروى از هوس‏هاى آلوده و احکام و قوانین مجعول و اختراعى مانند قوانین بشرى است، احکامى که با کتاب خدا مخالفت دارد «6»
منابع:
1:مَن کَثُر فِکرهُ فِى المَعاصى دَعَته الَیها «روایات تربیتی ج1 ص 326»
2: عیسى قال للحواریین:... ان موسى امرکم ان لا تزنوا و انا آمرکم ان لاتحدثوا انفسکم بالزنا فضلاً عن ا ن تزنوا فان من حدث نفسه بالزنا کان کمن او قد فى بیت مزوق فافسد التزاویق الدخان و ا ن لم یخرق البیت «بحار الانوار ج 14 ص 331»
3: «قالوا یا موسى‏ اجعَل لَنا الهاً کما لَهم آلِهة قالَ إنّکم قَوم تَجهَلون‏ «اعراف 38»
4: لا یجترى على الله الا جاهل شقى‏ «نهج البلاغه نامه 53»
5: الجهل معدن الشر، الجهل اصل کل شر، الجهل یفسدالمعاد « فهرست غرر واژه جهل»
6: «انمّا بَدءُ وُقوعِ الفِتَن اهواءٌ تُتَّبع و احکامٌ تُبتَدَع، یُخالَف فیها کتاب اللّه‏ «نهج البلاغه خطبه




نویسنده: سجاد(دوشنبه 91/3/8 :: ساعت 9:3 عصر)

اگر خداوند همه جا هست پس چرا هنگام دعا دست به سوى آسمان بلند می کنیم؟
پاسخ نویسنده وبلاک راه فضیلت و وبلاک معراج:
غالباً این سؤال براى توده مردم مطرح است که در عین اینکه خداوند، مکان و محلى ندارد چرا هنگام دعا کردن چشم به آسمان مى‏دوزیم؟ و دست به سوى آسمان بلند مى‏کنیم؟ مگر العیاذ باللّه خداوند در آسمانها است؟
بلند کردن دست سوی آسمان ، به این جهت نیست که خداوند مکان خاصی دارد، کما اینکه رو به قبله ایستادن به هنگام نماز ، به معنای این نیست که خداوند، جهت معینی دارد، بلکه این رفتارها، هر یک حکمت خاص خود را دارد ، مثلا دست بلند کردن به سوی آسمان، می تواند نشانه اظهار کمال خضوع و فروتنی در برابر خداوند عظیم الشان و بلند مرتبه باشد و در دعا همانگونه که روح و روان باید خاضع باشد جسم نیز باید خاضع باشد.
قرآن کریم می فرماید: مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست! خداوند بى‏ نیاز و داناست«1»اگر برای دعا دستانمان را به طرف آسمان بلند می‌کنیم، نمی‌خواهیم بگوییم که خدا فقط در آسمان است. نه، اصلا چنین هدفی نداریم؛ بلکه چون این کار، برای دعا کردن مناسب‌ تر است انجام می دهم همان‌ گونه که مُشت کردن دست، علامت جدی بودن و قرار دادن دست روی سر یا سینه، علامت احترام گذاشتن است، بلند کردن دستانمان هنگام دعا هم، علامت گفت‌ و گو با خداوند است.
ما وقتی دستمان را به سوی آسمان می‌بریم، به شکل فقیری در می‌آییم که از یک شخص بزرگ و مهربان و قدرتمند، چیزی درخواست می‌کند. ما با این کار، می‌خواهیم به خدا بگوییم که ای خدا! ما به تو نیاز داریم و از تو کمک می‌خواهیم.
این سؤال را در عصر ائمه علیهم السلام نیز مطرح کرده‏ اند،همان گونه که هشام بن حکم» مى‏ گوید:
زندیقى خدمت امام صادق علیه السلام آمد و از آیه الرّحمنُ عَلَى الْعَرشِ اسْتَوى‏ «همان بخشنده‏اى که بر عرش مسلّط است»«طه آیه 5»سؤال کرد.امام علیه السلام ضمن توضیحى فرمود: خداوند متعال، نیاز به هیچ مکانى و هیچ مخلوقى ندارد، بلکه تمام موجودات محتاج او هستند.
سؤال کننده عرض کرد: پس تفاوتى ندارد که به هنگام دعا دست به سوى آسمان بلند کنید یا به سوى زمین پائین آورید؟!
امام علیه السلام فرمود: این موضوع، در علم و احاطه و قدرت خدا یکسان است وهیچ تفاوتى نمى‏ کند ولى خداوند متعال دوستان و بندگانش را دستور داده که دست هاى خود را به سوى آسمان، به طرف عرش بردارند، چرا که معدن رزق آنجا است، ما آنچه را قرآن و اخبار رسول خدا صلى الله علیه و آله اثبات کرده است، تثبیت مى‏کنیم، آنجا که فرمود: دستهاى خود را به سوى خداوند متعال بردارید، و این سخنى است که تمام امّت بر آن اتفاق نظر دارند «2»
در حدیثی از امیر المومنین این گونه نقل شده است که حضرت فرمودند: هنگامى که یکى از شما نماز را پایان مى‏دهد دست به سوى آسمان بردارد و مشغول دعا شود
مردى عرض کرد: اى امیرمؤمنان! مگر خداوند همه جا نیست؟
فرمود: آرى همه جا هست.
عرض کرد: پس چرا بندگان دست به آسمان برمى‏دارند؟
فرمود: آیا در قرآن نخوانده ‏اى: وَفى السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوْعَدُوْنَ «در آسمان رزق شما است و آن چه به شما وعده داده مى‏شود»«ذاریان آیه 22» پس از کجا انسان روزى را بطلبد جز از محلّش، محل رزق و وعده الهى آسمان است «1»
مطابق این روایات چون غالب روزی انسان ها از آسمان است (باران، زنده کننده زمین‏ هاى مرده از آسمان مى‏ بارد، نور آفتاب که منبع حیات و زندگى است از سوى آسمان مى‏ تابد، هوا سومین عامل مهم حیات در آسمان است) آسمان به عنوان معدنى از برکات و ارزاق الهى معرفى شده، و به هنگام دعا به آن توجه مى‏ شود، و از خالق و مالک آن همه رزق و روزى تقاضاى حل مشکل مى ‏شود.

لطفا سوالات و نظرات خود را در قسمت نظرات وبلاک راه فضیلت بنویسید برای ورود به وبلاک راه فضیلت روی کلمه راه فضیلت کلیک کنید راه فضیلت  یا در وبلاک  معراج بنویسید برای ورد به وبلاک معراج روی کلمه معراج کلیک کنید  معراج همچنین شما می توانید سوالات خود را در قسمت اخلاق و عرفان سایت ذی طوی بنویسید و پاسخ های کارشناسان این قسمت را ببینید برای ورد به سایت ذی طوی  روی کلمه ذی طوی  کلیک کنید
منابع:

1:وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیم«بقره آیه 115»
2:بحار جلد 3 صفحه 330
3:اذا فَرِغَ احَدُکُمْ مِنَ الصَّلوةِ فَلْیَرْفَعْ یَدَیْهِ الَى السَّماءِ، وَ لِیَنْصَبَّ فى الدُّعاء « بحار» جلد 90 صفحه 308 حدیث 7»




نویسنده: سجاد(شنبه 91/3/6 :: ساعت 10:44 صبح)

محبت کردن به کودکان چه اهمیتی دارد: چگونه باید به کودکان محبت شود؟
پاسخ نویسنده وبلاک راه فضیلت و وبلاک معراج:
یکی از نیاز های بسیار اساسی در هر انسانی به خصوص کودکان نیاز به محبت می باشد و کودک از صبح که از خواب بیدار می شود و تا شب همان گونه که نیاز به آب و غذا دارد نیاز به مهر و محبت والدین و اطرافیان خود دارد همان گونه که رسول گرامی اسلام به این نیاز کودکان پاسخ می دادند نقل می کنند پیامبر صل الله علیه و آله هر روز صبح بر سر فرزندان و نوادهای خویش دست محبت می کشید«1»
محبت کردن به دیگران از جمله کودکان آن قدر موثر می باشد که قلب انسان ها را به سوی شخص محبت کننده جذب می نماید همان گونه که امیر المومنین علیه السلام می فرماید:
قلب های انسان ها وحشی است، هر کس به آن ها محبت کند به او روی خواهند آورد«2»

همان گونه که شاعر می گوید:
از محبت تلخ ها شیرین شود       وز محبت مس ها زرین شود
از محبت دردها صافی شود         وز محبت دردها شافی شود
از محبت خارها گل می شود       وز محبت سرکه ها مل می شود«3»
نکات مهم درباره محبت به کودکان:
محبت خود را ابراز کنید: مطمئنا همه والدین فرزندان خود را دوست دارند و فرزندان پاره تن آن ها می باشد و شب و روز از روی محبتی که دارند برای رفاه حال فرزندان خود تلاش و کوشش می کنند ولی نکته ای که بسیار مهم می باشد این است که وقتی این تلاش ها نتیجه بخش خواهد بود که این محبت را ابراز نماید و البته این مخصوص فرزندان نیست بلکه انسان هر کسی را که دوست دارد باید دوستی و محبتش را به او ابراز کند نقل می کنند:
مردی از کنار مسجد می گذشت و امام باقر علیه السلام نیز نشسته بود، یکی از اصحاب عرض کرد: به خدا من این مرد را دوست دارم، امام باقر علیه السلام فرمود: برخیز و او را از این محبت خود آگاه کن؛ زیرا این کار موجب بقای دوستی می شود و برای سازگاری بهتر می باشد«4»
پس نتیجه می گیریم هر گاه کسی را در قلب خود دوست داشتید این دوستی را به او اطلاع بدهید همان گونه که امام کاظم علیه السلام از رسول گرامی اسلام نقل می کند که حضرت فرمودند:
هر گاه یکی از شما برادر ایمانی اش را دوست دارد، او را از این دوستی آگاه کند، این کار برای ادامه دوستی و رابطه شما بهتر است«5»
روش های ابراز محبت نسبت به کودکان:
1:بیان محبت با زبان: زبان سخنگوی قلب و دل انسان می باشد، وقتی اتفاقی در دل و روح انسان می افتد زبان این اتفاق را به دیگران اطلاع می دهد پس هر گاه در دلتان احساس کردید کسی را دوست دارید حتما آن شخص را از این احساس با خبر سازید و گفتن با زبان برای کودکان بسیار موثر می باشد همان گونه که نقل می کنند امیر المومنین احساس قلبی خود نسبت به امام حسن مجتبی علیه السلام را این گونه بیان می کند:
و تو را دیدم که پاره ای از منی، بلکه دانستم که مرا همه جان و تنی، چنانکه اگر آسیبی به تو برسد به من رسیده است، و اگر مرگ به سراغ تو بیاید به سراغ من آمده است و رشته زندگی مرا پاره کرده است، پس کار تو را چون کار خود شمردم و این اندرزها را به تو دادم تا تو را پشتیبانی بکند.«6»
2:بازی کردن با کودکان: کودکان به بازی علاقه زیادی دارند و اگر کسی با آن ها بازی کند این نکته را برداشت می کنند که او دوستشان دارد و بازی کردن با کودکان اصلا عیب و عار نیست همان گونه که بهترین بنده خدا یعنی رسول کرامت و رحمت با فرزندان خود بازی می کرد، جابر بن عبد الله می گوید روزی خدمت پیامبر رسیدم دیدم که حسن و حسین بر پشت او سوار بودند و پیامبر برای آن ها زانو زده بود و می گفت چه شتر خوبی دارید و شما هم چه شتر سواران خوبی هستید«7»
پیامبر آن قدر مهربان بود و این مهربانی خود را ابراز می نمود که حتی برای فرزندان دیگران نیز از خود مایه می گذاشت و در محبت کردن به آن ها دریغ نمی نمود همان گونه که نقل می کنند: روزی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله برای نماز به مسجد می رفت. در راه، گروهی از کودکان انصار بازی می کردند که تا آن حضرت را دیدند، دور او جمع شدند و به دامن او آویختند به گمان اینکه چون آن حضرت همواره حسن و حسین علیهما السلام را بر دوش خود می گرفت، این بار آنها را نیز به دوش بگیرد. پیامبر از یک سو نمی خواست آن ها را برنجاند و از سویی دیگر مردم در مسجد منتظرش بودند و می خواست خود را به مسجد برساند. در این حال، بلال حبشی از مسجد بیرون آمد و به جست وجوی پیامبر پرداخت. پس از مدتی، آن حضرت را کنار گروهی از کودکان یافت و جریان را فهمید. خواست کودکان را تنبیه کند، ولی پیامبر او را از این کار نهی کرد و فرمود: تنگ شدن وقت نماز، برای من بهتر از رنجاندن کودکان است. آن گاه به بلال فرمود: به خانه برو و آن چه از گردو یا خرما یافتی، بیاور تا خود را از این کودکان باز خرید کنم.بلال رفت و پس از جست وجو، هشت دانه گردو یافت و آن را به حضور پیامبر آورد. پیامبر آنها را میان کودکان تقسیم کرد و بدین گونه کودکان راضی شدند آن حضرت را آزاد کنند.
بله پیامبر با این روش خود خاطره خوشی را در ذهن بچه ها رقم زد، و به آن ها فهماند که دوستشان دارد و حاضر است در سخت ترین شرایط با آن ها باز ی کند«8»
3: بوسیدن کودکان: دل پاک کودک آئینه اى است درخشان و اظهار محبت پدر و مادر به فرزند خود و به خصوص بوسیدن او، آئینه روح کودک را جلا مى دهد و به طور خلاصه مهرورزى والدین ضامن سلامت روحى و تعادل عاطفى کودک است که این بوسیده علاوه بر تامین نیاز عاطفی فرزندان برای والدین اجر و پاداش بسیار زیادی نیز دارد همان گونه که از رسول گرامی اسلام نقل شده است که حضرت فرمودند:
 فرزندن خود را ببوسید که برای هر بوسه درجه در بهشت به شما خواهند داد که فاصله هر درجه پانصد سال است«9»
ابن عباس می گوید: :عایشه نزد رسول خدا رفت در حالی که پیامبر فاطمه را می بوسید، عایشه عرض کرد: ای رسول خدا ! آیا او را دوست می دارید؟ پیامبر فرمود: آگاه باش ! به خدا سوگند اگر تو از مقداری که من او را دوست دارم آگاه بودی بر محبت خود با او می افزودی «10»
مفضل می گوید نزد امام کاظم علیه السلام رفتم در حالی که فرزندش علی را بر دامان خود نهاده بود، او را می بوسید و زبانش را می مکید و او را بر شانه خویش می گذاشت و در بغل می فشرد و می گفت: پدرت به فدایت! چه بوی خوش و چه طبع پاکی و چه فضائل آشکاری داری.«11»
و نبوسیدن فرزندان نشانه قصاوت قلب و یکی از نشانه های اهل جهنم بودن افراد می باشد همان گونه که نقل می کنند
 
مردى به حضور پیامبر رسید و عرض کرد یا رسول الله من تاکنون هیچ یک از فرزندانم را نبوسیده ام. هنگامى که از نزد آن حضرت بیرون رفت پیامبر - که از شدت قساوت و بى رحمى او سخت شگفت زده شده بود - فرمود: این مرد نزد من از اهل جهنم است«12»
4:وفای به وعده: دستور دیگرى که اسلام پدران و مادران را بدان موظف ساخته و بر آن تاءکید فراوان کرده ، عملى کردن وعده هایى است که آنان به فرزندان خود مى دهند.
زیرا با عمل نکردن به وعده ها شخصیت فرزندان خویش را تحقیر کرده و به آنان درس دروغگویى مى دهند و با گفتار بى عمل خود سخنانى را هم که در آینده خواهند گفت ، از پیش بى اعتبار مى سازند. بدون شک این شیوه برخورد با فرزندان در روایات مردود شمرده شده و والدینى که وعده هایى بى پایه و اساس به فرزندان خود مى دهند مورد سرزنش قرار گرفته اند همان گونه که رسول گرامی اسلام می فرماید:
کودکان را دوست بدارید و به آنان اظهار محبت کنید. پس اگر به آنان وعده اى دادید، به آن وفا کنید، زیرا آنان روزى خود را به دست شما مى بینند«13»
دروغ گفتن شایسته نیست، به جد باشد یا به شوخى و سزاوار نیست که کسى از شما وعده اى به فرزندش بدهد و سپس به آن وفا ننماید،
امام کاظم علیه السلام فرمود:
اگر به کودکانتان وعده دادید وفا کنید زیرا آنان مى پندارند که روزیشان به دست شماست.«14»
لطفا سوالات و نظرات خود را در قسمت نظرات وبلاک راه فضیلت بنویسید برای ورود به وبلاک راه فضیلت روی کلمه راه فضیلت کلیک کنید راه فضیلت  یا در وبلاک  معراج بنویسید برای ورد به وبلاک معراج روی کلمه معراج کلیک کنید  معراج همچنین شما می توانید سوالات خود را در قسمت اخلاق و عرفان سایت ذی طوی بنویسید و پاسخ های کارشناسان این قسمت را ببینید برای ورد به سایت  ذی طوی  روی کلمه ذی طوی  کلیک کنید
منابع:
1:کانَ النَّبىُّ صل ‏الله‏ علیه‏ و‏آله إذا أَصبَحَ مَسَحَ عَلى رُؤُوسِ وُلدِهِ وَوُلدِ وُلدِهِ «بحارالأنوار، ج 104 ، ص 99، ح 75»
2:قلوب الرجال وحشیه فمن تألفها أقبلت علیه «وسائل الشیعه ج 8 ص 510 ش 3»
3:ادیب، علی محمد حسین، راه روشن تربیت از دیدگاه امام علی علیه السلام ترجمه راد منش ص 290
4:بحار الانوار ج 74 ص 181
5:بحار الانوار ج 74 ص 182
6:نهج البلاغه نامه 31 ص 38
7:بحار الانوار ج 43 ص 285

8:نفائس الاخبار ص 32 و داستان ها و حکایت های مسجد
9:عن النبیّ صلّى اللَّه علیه و آله قال: قبّلوا أولادکم فإنّ لکم بکلّ قبلة درجة فی الجنّة، ما بین کلّ درجتین خمسمائة عام «مکارم الخلاق ص 220»
10:ِّ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ دَخَلَتْ عَائِشَةُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ یُقَبِّلُ فَاطِمَةَ فَقَالَتْ لَهُ أَ تُحِبُّهَا یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمْتِ حُبِّی لَهَا لَازْدَدْتِ لَهَا حُبّاً«بحار الانوار ج 43 ص 5»
11:قال مفضل بن عمر: دخلت على ابى الحسن موسى بن جعفر - علیه السلام - و على ابنه فى حجره و هو یقبله و یمص لسانه و یضعه على عاتقه و یضمه الیه و یقول باءبى اءنت ما اءطیب ریحک و اءطهر خلقک و اءبین فضلک «وسائل الشیعه، ج 18 ص 557 ش 2»
12:قال رجل: ما قبلت صبیا لى قط، فلما ولى قال رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) هذا رجل عندى اءنه من اهل النار«وسائل الشیعه ، ج 15، ص 202»
13: احبو الصبیان و ارحموهم و اذا وعدتموهم شیئاً ففوا لهم «طبرسی مکارم اخلاق،ص 231»
14: اذا وعدتم الصغار فاءوفوا لهم فانهم یرون انکم الذین ترزقونهم و ان الله لیس یغضب لشى ء کغضبه للنساء والصبیان«عده الداعى ، ص 75؛ وسائل الشیعه ، ج 15، ص 202.»





نویسنده: سجاد(دوشنبه 91/3/1 :: ساعت 8:49 صبح)

همراهی با افراد غافل از خدا انسان را غافل می کند:همه ما انسان ها دوست داریم با دیگران رابطه برقرار کنیم و البته ارتباط یک اصل بسیار ضروری در زندگی انسان می باشد ولی در این بین باید توجه نمود که با چه کسانی ارتباط برقرار می کنیم؟ دوست و رفیق در زندگی انسان بسیار موثر می باشد و همان گونه که اگر انسان با افراد خوب و مومن طرح دوستی بریزد در ایمانش اثر خواهد کرد همین گونه اگر با افراد بی دین و غافل و دنیا طلب طرح دوستی و رفاقت بریزد در ایمان او موثر خواهد بود همان گونه که خداوند در سوره مبارک کهف می فرماید:
با کسانى باش که پروردگار خود را صبح و عصر مى‏ خوانند، و تنها رضاى او را مى‏طلبند! و هرگز بخاطر زیورهاى دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر! و از کسانى که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن! همانها که از هواى نفس پیروى کردند، و کارهایشان افراطى است«1»
2:پیروی از شیطان:شیطان دشمن قسم خورده انسان است او انسان ها را به سوی گناهان تحریک می کند و زشتی گناه را در نظر انسان زیبا جلوه می دهد و او همیشه اسباب گناه را برای انسان ها توصیه می کند از جمله این اسباب شراب و قمار می باشد که شیطان به وسیله این او عوامل انسان را از خدا باز می دارد یکى از دانشمندان انگلیسى به نام" بنتام" مى ‏نویسد: مشروبات الکلى در کشورهاى شمالى انسان را کودن و ابله، و در کشورهاى جنوبى دیوانه مى‏ کند، سپس مى‏ افزاید: آئین اسلام تمام انواع نوشابه‏ هاى الکلى را تحریم کرده است و این یکى از امتیازات اسلام مى‏باشد«2»
و البته قران نیز به این واقعیت اشاره دارد و می فرماید:
شیطان مى‏ خواهد به وسیله شراب و قمار، در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند، و شما را از یاد خدا و از نماز بازدارد. آیا (با این همه زیان و فساد، و با این نهى اکید،) خوددارى خواهید کرد«3»
3:تفاخر به ثروت و قدرت و زیادی یاران:انسان ها از دیر باز تا کنون به مال و اموال و فرزندان تکیه می کردند و از فزونی آن ها احساس قدرت و مقام و شخصیت می کردند و هیچ به این فکر نمی کردند که این ها همه امانتی است به دست آن ها و صاحب آن هر گاه ارده کند آن را از انسان می گیرد و چه انسان های ثروتمندی که به ثروت خود مغرور بودند و یک شبه آن را از دست دادند و این گونه دنیا طلبی انسان را از خدا غافل می کند همان گونه که خداوند در اولین آیه تکاثر می فرماید:
افزون طلبى و تفاخر شما را به خود مشغول داشته و از خدا غافل نموده است. «4»
منابع:
1:وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطا«کهف آیه 38»
2:تفسیر طنطاوی ج 1 ص 165
3:إِنَّما یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ«مائده آیه 91»
4:أَلْهاکُمُ التَّکاثُر«تکاثر آیه یک»




نویسنده: سجاد(چهارشنبه 91/2/20 :: ساعت 5:32 عصر)

<      1   2   3   4   5   >>   >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ